خلاصه ماشینی:
"نکته مهمی که نویسنده بر آن تأکید میکند آن است که تفکر عرفانی خاتم الانبیاء، خاتم شریعت است، نه طریقت و از همین نکته مفهوم ولایت در عرفان را بیان میکند و تلاش مینماید ریشههای اشتراک تشیع و تصوف را در همین قول به تصوف جستوجو کند و البته مرزبندی خود را با مستشرقین حفظ میکند.
بر اساس مقدماتی که ذکر شده است، نویسنده نتیجه میگیرد که عرفان در دین یهود به دلیل غلبه شریعت ضعیف است و در مسیحیت نیز با وجود غلبه طریقت بر شریعت، به دلیل حاکمیت ظاهربینی باز هم عرفان مجال ظهور نیافته است.
نخستین کتاب مستقل در این زمینه را نوشته شلایر ماخر است که بحث تجربه دین و تجربه عرفانی را مطرح کرده است و به نوعی جانشین عرفان شده است، نویسنده پس از بحث مختصری درباره نسبت تجربه با عرفان، نکاتی نیز درباره تفکر عرفانی در ایران ذکر میکند و البته آن را بسیار پیچیده میداند؛ چرا که هم علیه تصوف موضعگیری میکنیم و هم از عرفان استفاده میکنیم و همه مفهوم عرفان را به معانی مختلف بهکار میبریم."