چکیده:
<P>مراد از اخلاق بندگی،هنجارها و ناهنجارهایی مانند ایمان،تعبد،خوف و توکل است که مربوط به رابطه انسان و خداست.منظور از اخلاق فردی، ارزشهای اخلاقی مربوط به حیات فردی انسانهاست و انسان را فارغ از رابطه با غیر در نظر میگیرد؛فضیلتهایی مانند:صبر،حکمت و حزم و رذیلتهایی مانند:پرخوری،شتابزدگی و سفاهت از این قبیلاند.مراد از اخلاق اجتماعی،ارزشها و احکام اخلاقی مربوط به حوزه روابط خانوادگی است.از سوی دیگر انسان در قبال خدمات فراوانی که از جامعه دریافت میکند،موظف به ارائه واکنشی مناسب است.نظام تقسیم کار اجتماعی چگونگی این واکنش را بهعنوان وظایف صنفی برای ما مشخص کرده است.انجام وظایف صنفی نیز هنجارها و بایستههایی دارد که از آن به اخلاق صنفی و حرفهای یاد میشود.</P><P> به نظر میرسد که در میان اندیشمندان غربی،اخلاق بیشتر به حوزههای اجتماعی ناظر است و سایر حوزهها را پوشش نمیدهد.اخلاق بندگی در آثار غربیان نمودی ندارد و اخلاقیات فردی نیز تحت عنوان بهداشت روانی در دانش روانشناسی جای میگیرد.</P><P> مقاله حاضر،نوشتاری از ماروین برکویتز،یکی از متخصصان مشهور تعلیم و تربیت است.وی در این مقاله به بنیانهای روانی عمل اخلاقی و تلویحات آنها برای تربیت اشاره میکند.تأثیر والدین بر تحویل اخلاقی،و آموزش آنها در این راستا از مباحث دیگر این مقاله است.</P><P>انسان تنها موجودی است که به اذن خدا،اختیار معماری شخصیت خویش را به دست دارد و میتواند ابعاد و حدود ماهیت خود را به قلم همت و مجاهدت ترسیم و جایگاه خود را در میان سایر موجودات،تعیین کند.تردد آدمی در میان مسیر بلند اسفل السافلین تا اعلی علیین و امکان فراز و فرود او دراینمیان،ویژگی ممتاز انسان در مقایسه با دیگر آفریدگان خدا است. صحف آسمانی که با هدف پروردن گوهر انسانیت در کالبد آدم خاکی فرود آمدهاند،امر خطیر حرکت انسان به سوی سعادت را فرو نگذارده،الگو و قاعده این تحول را عرضه کردهاند.</P><P> مراد از اخلاق،مجموعه هنجارها و ارزشهایی است که آدمی باید با اختیار و اراده در جان خویش ایجاد کند.قلهای که باید به سمت آن حرکت نماید و با تلاش و کوشش به آن برسد.گستره علم اخلاق در صورت مطلوب خود،باید مشتمل بر چند حوزه باشد؛اخلاق بندگی،اخلاق فردی،اخلاق اجتماعی، اخلاق خانواده،و اخلاق صنفی-حرفهای.</P>
خلاصه ماشینی:
"خودمهارگری1 توصیف:حتی اگر چشماندازهای مختلفی در مورد روانشناسی اخلاق وجود داشته باشد،که با کارهای تأثیرگذار هارتشورن،می،و مالر2(9291)آغاز میشود، آنها در این موضوع توافق دارند که عاملان اخلاقی کارآمد و بالغ،ظرفیت کنترل مؤثر رفتارهای خود را دارند؛بدین معنا که استلزامات تحولی در مورد تفاوتهای اولیه در کنترل بازدارنده،تفاوت در جنبههای مختلف عمل اخلاقی،مثل گرایش به نقض قوانین در شرایط فقدان نظارت...
بلاک1(1791)گزارش میکند که نوجوانان تکانشی در خانههایی پرورش مییابند که در آنها سطح بالایی از تعارض،خصوصا در ارتباط با ارزشهای تربیت کودک وجود دارد،و والدین در برابر آموزش کودکان خود بیاعتنا هستند و در مورد کارخانه یا تکالیف مدرسه،مطالبات بسیار اندکی از کودکان خود دارند.
تحقیقات اندکی مستقیما به بررسی ارتباط میان سبکهای تربیتی و تحول استدلال اخلاقی پرداختهاند؛اما پژوهشهای متعددی،متغیرهای سازندهء سبکهای تربیتی مختلف را بررسی کردهاند؛برای مثال،شفافیت ارتباط،یکی از ویژگیهای برجسته تربیت قاطعانه است،که با عنوان متداول«القا»شناسایی شده است؛یعنی تبیین رفتار تربیتی والدین برای کودک خصوصا با تمرکز بر پیآمد رفتارهای وی برای دیگران.
سؤال:چرا باید این فرآیند نسبتا ساده تا این اندازه برای شکلدهی رشد اخلاقی مؤثر باشد؟احتمالا به این دلیل که این فرآیند،آشکارا میان خود و دیگران پیوند برقرار میکند،و همزمان فهم کودکان را در مورد دلایل انتخاب یک رفتار و تأثیر آن بر دیگران تحریک میکند.
بسیاری از تعاملاتی که با قلمرو کنشوری اخلاقی ارتباط ندارند،بر رشد کودک در این حوزه تأثیر میگذارند،اما ابراز حمایت در خلال تعاملات دربارهء موضوعات اخلاقی،ممکن است از اهمیت خاصی برخوردار باشد؛برای مثال،تلاش والدین برای واداشتن کودکان به تفکر دربارهء پیآمدهای اخلاقی بعضی رفتارها،درصورتیکه آنها از کودک حمایت کرده،به دیدگاههای کودک علاقه نشان دهند و راجع به احساسات وی همدلی نمایند،مؤثرتر خواهد بود."