خلاصه ماشینی:
"بلند میشوی و از در اتاق بیرون رفتنی،زیر لب میگویی:میرم یه سری به علی بزنم.
از علی میپرسی:این دکتر کی هست؟ میگوید:میگن متخصص خوبیه.
میپرسی:این چیه؟ خواهرت میگوید:بگذار توی حسابت که میخوای چک به علی بدی خالی نباشه!
حال علی را میپرسی و اینکه باز رفته پیش دکتر یا نه؟میگوید:یه چند روزی دست نگه داشتم این وام جور بشه،بعد.
خواهرت گوشهی چارقدش را میکشد به چشمهاش و میگوید:خدا کنه این عقدنامه زود جور بشه!
خواهرت پس از نگاه کوتاهی به چشمهات، من و منی میکند و میگوید:دادش اگر یه وقت عقدنامهای،چیزی سراغ کردی،دست این بچه را بگیر.
تا برسند کنارتان،داد علی درمیآید که:کجا رفتید پس؟ خواهرت اول به تو سلام میکند و بعد رو به علی میگوید:یعنی روا نمیبینی یه دقیقه بریم بیرون.
زن علی هم سلام میکند و«خسته نباشید»ی میگوید و از کنارتان رد میشود میرود طرف اتاق.
دوباره میخواهد سکوت بیفتد میانتان که تو نمیگذاری و میپرسی:این عقدنامه جور نشد؟ خواهرت میگوید:قحطیش افتاد یک دفعه."