خلاصه ماشینی:
"تا این سن از حشیش و تریاک استفاده میکردم،ولی پسر خالهام که هروئینی بود چند وقتی با ما نشست و برخاست کرد و من هم آلوده هروئین شدم و چون در خانوادهای سالم بزرگ شده بودم و هیچ کدام از اعضای خانواده ما خلافکار نبودند برای من خیلی سنگین تمام شد.
چون سرباز فراری بودم و این هم بگویم که اولین و بزرگترین دلیل فرار من از خدمت همین اعتیاد من بود خلاصه اینکه تمام سرگردانی من از وقتی شروع شد که لبم به این مواد مخدر خورد و زندگی مرا به هم ریخت و باعث شده که چهار سال از خدمت فراری باشم؛ولی بیشتر گوشه زندانها بودهام،چون آه پدر و مادرم مرا گرفت و خیلی ساده گرفتار شدم و به زندان افتادم.
کمبود کار و همچنین در تماس بودن با افراد ناباب علت دیگر این امر میباشد یا بعضی از جوانها یا شاید اکثر آنها به خاطر تفریح و حس کنجکاوی وارد این راه میشوند و خود را دست خوش عشقهای کاذب و مواد مخدر میکنند."