چکیده:
برای اثبات این مدعا ابتدا روشها در مواجه با مسألهی خاتمیت تجزیه و تحلیل گشته و نظریههای متنوعی که در خصوص خاتمیت ابراز شده مورد تبیین قرار گرفته است.در این میان به نظریهی خاتمیت مرحوم اقبال و نگاههای منتقدانه دکتر عبد الکریم سروش در خصوص رابطهی امامت و خاتمیت اشاره شده و نظریهی خاتمیت شهید مطهری به تفصیل مورد توجه قرار گرفته است و تبیین خردپسند،در قالب نظمی منطقی از آن ارائه شده است. سپس شبههی تعارض اصل خاتمیت و اصل امامت مطرح و بدان پاسخ داده شده و فلسفهی استمرار امامت در رابطهای دوسویه با اکمال دین و اصل خاتمیت مورد تحلیل قرار گرفته است.در این جستار به رابطهی میان اصل خاتمیت در اسلام و نظریهی امامت شیعی پرداخته شده است.خلاصهی مدعای این مقاله این است که امامت تضمین کنندهی خاتمیت است و راز ماندگاری نظریهی امامت پیوند دوسویهای است که با کمال دین و خاتمیت دارد. اگر اصل امامت نفی شود یا خللی بر ارکان آن وارد آید،ابتدا اصل اکمال دین و سپس اصل خاتمیت،معنا و پشتوانهی خود را از دست میدهند.
خلاصه ماشینی:
"دربارهی کامل بودن دین اسلام میفرماید: الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا (مائده،3)؛امروز دین را به حد کمال رساندم و نعمت را به حد آخر تمام کردم،امروز است که دیگر اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم؛ و در مورد خاتمیت اسلام میفرماید: ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین (احزاب،04)؛محمد صلی الله علیه و اله هرگز پدر هیچ یک از مردان شما نیست،بلکه پیامبر خدا و خاتم پیامبران است(همان).
در منظومهی فکر شیعه میان خاتمیت و امامت پیوندی ناگسستنی است و این دو اصل تفکیکپذیر نیستند؛چرا که ادعای کمال دین اسلام در قرآن،دقیقا زمانی بیان میشود که امامت رقم میخورد و پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله پیامی را از جانب خدا میرساند که به فرمودهی قرآن اگر کوتاهی کند رسالتش(یعنی ابلاغ دین خاتم)را به پایان نرسانده است و پس از اینکه پیامبر صلی الله علیه و اله آن پیام مهم را ابلاغ مینماید،این سخن وحی معنی پیدا میکند که: الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا.
استاد مطهری سؤال را این چنین مطرح مینماید:«اگر در دورهی شریعت ختمیه،احتیاجی به نبی،یعنی کسی که از طرف خدا ملهم و موحی الیه و مؤید من عند الله باشد،نیست و این کار را فقها و حکما و علمای امت میتوانند انجام دهند و عهدهدار این کار هستند،همانها که پیغمبر صلی الله علیه و اله فرمود:علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل،پس چه احتیاجی به وجود امام است و از نظر منطق شیعه این مطلب چگونه توجیه میشود؟اگر این جور است پس همان طوری ه به پیغمبرانی که آن پیغمبران مروج و مبلغ دین باشند،داعی الی الله باشند،آمر به معروف و ناهی از منکر باشند احتیاجی نیست،به امام معصوم هم احتیاجی نیست»(مطهری، خاتمیت)."