خلاصه ماشینی:
"سرمقاله تصمیم داشتم سرمقاله این شماره را نیز همچنان درباره یک موضوع حقوقی و قضایی آغاز کنم؛اما چه کنم که«قلم»با من همراهی نمیکند،او دوست دارد درباره«عاشورا»بنویسد تا خود را حسینی معرفی کند و با خلق عالم همنوا شود.
ای کاش اگر سوگوار توام،بدانم آنچه که مرا دوستدار واقعی تو میکند،آن است که چون تو «آزاده»باشم حتی در آن لحظهها که امیدی برای زنده ماندن ندارم؛چنان که حتی خطاب به یزیدیان نیز فرمودی:«ان لم تکن لکم دین فکونو احرارا فی دنیاکم» ای کاش معنای واقعی بیرق افراشتهات را فهمیده باشم که نشانی از پرچم سرافراز زندگی باشرافت و مردن باوقار است؛آنگاه که فرمودی: «الا و انی لا اری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا بر ما» آری،عاشورا همواره درس جوانمردی، مبارزه،پیروزی و رهایی را در گوش انسان زمزمه میکند؛نوای توحید را سرمیدهد،دین را زنده میکند،بندگی را عزت میبخشد،زندگی را معنا و عشق را تفسیر میکند،تو گویی حسین هر لحظه ندای"هل من ناصر ینصرنی"را در گوش اعصار تکرار میکند که آیا کسی هست تا مرا یاری دهد؟و آیا..."