خلاصه ماشینی:
"این در حالی است که اگر اندیشمندان غربی بدون آنکه مقهور محیط فکری خویش باشند و در نفی یا اثبات آن سخن بگویند،در صدد بر میآمدند تا با آزاد اندیشی،مبانی حقوق کیفری اسلام را که از قرنها پیش از رنسانس در متون اسلامی یافت میشد بررسی نمایند،بی تردید جمعبندی آنها چیزی جز نفی مطلق کارایی دین در عرصه اجتماع بود.
ما بدون آنکه در پی بررسی و طرح انتقاداتی باشیم که از سوی بسیاری از اندیشمندان غربی بر جریان فکری مذکور وارد شده است،تنها بر این نکته کلیدی تأکید دوباره میکنیم که دستاوردهای دانش غربی به ویژه در زمینه علوم انسانی مبتنی بر مبانی فکری و به عبارت دیگر تفسیر خاصی است که از انسان،جهان و جایگاه انسان در جهان ارایه میکنند و اومانیسم،سکولاریسم،لیبرالیسم و پیرو بودن دین و قانون شالوده اصلی این تفسیر را بنیان مینهد و خروجی اندیشه مبتنی بر چنین تفسیری نمیتواند در جاهایی مانند کشور ما کارایی داشته باشد که جهانبینیاش مبتنی بر خدا محوری، عجین بودن سیاست و دین،ملازمه حق و تکلیف و پیشرو بودن دین و قانون است."