چکیده:
در این مقاله نگرشهای معنیشناختی دستوریان مسمان تا نیمه نخست قرن دهم هجری قمری بررسی شده است.پس از معرفی گذرای چهار پژوهش انجام شده در این زمینه در قسمت دوم،با مراجعه به منابع دسته اول نگاشته شده از سوی دستوریان،از سیبویه[161-180 هـ ق]،ابتدا مباحث«تصریف»از مباحث«نحو»جدا شده و سپس برمبنای تقسیمبندی مباحث تصریفی از سوی ابن عصفور[669 هـ ق]به برجستهسازی نکات معنیشناختی در هر قسم پرداخته شده است تا در قسمت پایانی اینگونه نتیجه بگیریم که جایگاه معنی در مطالعات تصریفی دستوریان این دوره،چه در استدلالهای صرفی و چه در توصیفات صرفی آنان، جایگاهی محوری بوده است؛چنانکه«معناداری»ساختهای صرفی در استدلالهای قیاسی آنان حد وسط در اقترانی حملی و مقدم مثبت یا تالی منقوض در استثنایی اتصالی قرار میگرفته و«معنا»ی صورتهای صرفی در توصیفات صرفی اینان تعیینکنندهء نوع رابطه صوری بین صورتهای صرفی بوده است.
خلاصه ماشینی:
"(استرآبادی 5002:01-11) از آن پس،تا پیش از ابن الحاجب(075 هـ ق)،تعریف مستقلی از آن نمیتوان یافت؛این امر اگرچه از سویی به دلیل کمی تألیفات جداگانه در این زمینه است ولی از سوی دیگر به دلیل طرح مباحث تصریفی در خلال مباحث نحوی است؛حتی ابو القاسم بن محمد المؤدب (833 هـ ق)نیز،با وجود نگارش کتاب نسبتا حجیم دقائق التصریف در نیمه نخست قرن چهارم،تعریفی از تصریف ارائه نمیدهد.
(همان:882) ابن جنی با اختصاص فصل مستقلی در خصایص از همین نکته بهره میبرد و یک قاعده کلی را در زمینه تعامل تصریف و معنا تأسیس میکند و،در آن قاعده،افزایش تعداد حروف کلمه را دارای رابطه مستقیم با افزایش کمی و کیفی معنای واژگانی میداند و اصل این قاعده را در افعال جاری میداند؛گرچه برای جریان آن در اسم و صفت نیز شواهدی ارائه میدهد(ابن جنی 3002:664-764).
تجزیه برخی از معانی مذکور به دو معنا یا ترکیب برخی باهم و قرار دادنشان تحت یک عنوان،کاری است که توسط ابن الحاجب و استرآبادی صورت میگیرد(استرآبادی 5002:35 -18)و استرآبادی در پایان بررسی این معانی به یک نکته مهم تصریح میکند: به آن!معانی گفته شده برای این ابواب،معانی غالب آنهایند؛معانیای که قابل ثبت و ضبط بودهاند ولی گاهی هریک از این ابواب برای معانی بسیار دیگری میآیند که قابل ثبت نیستند(همان:18) ابن عصفور خود را ملتزم میکند که پیش از بیان معنی هر بنایی ابتدا تعدی و عدم تعدی آن را روشن کند و سپس معانی آن را فهرست کند."