خلاصه ماشینی:
"در این حال یکی از طرق تقویت روحیه محرومان و بکار انداختن چرخهای فکری آنان-که گاهی بر اثر شدت فقر زنگ میزند و آنچنان گرفتار عقده حقارت و خودکمبینی میشوند که حتی از بکار گرفتن نیروی خود وحشت دارند-آن است که رهبران و زمامداران جمعیت با انتخاب روش ساده در زندگی، عملا با آنها همدردی و همگامی میکنند و به آنها نشان دهند که پوشیدن یک لباس بیآلایش(مثلا از کرباس) یا خوردن یک غذای ساده(مثلا نان جو)نشانه انحطاط شخصیت و فقدان ارزش اجتماعی و انسانی نیست،همانگونه که خوردن غذاهای رنگین و لباسهای پرزرق و برق بر انسانیت و ارزش انسان چیزی نمیافزاید!
چگونه ممکن است همانند یک حیوان پرواری که تنها همتش خوردن علف بیشتر است باشم»؟!1 و حتی میخوانیم که علی(ع)فرماندار بصره را بخاطر شرکت در یک میهمانی که هرگز چشم فقیری به گوشهای از سفره رنگین آن نیفتاده بود،شدیدا ملامت میکند و به او فرمان میدهد که بجای آمیختن با اشراف در کنار مردم باشد2 معبد ویرانه سوی خود میکشد این شهوت دیوانه،مرا تا که از عقل جدا سازد و بیگانه،مرا جان من معبد یزدان بزرگ است،ولی ترسم این نفس کند«معبد ویرانه»،مرا کعبه عشق خدا سینه پرسوزم بود «نفس اماره»برون کرده از این خانه مرا!"