چکیده:
فرضیۀ پلورالیسم دینی جان هیک تلاشی است که وی از درون سنت مسیحی برای تبیین رابطۀ مسیحیت با دیگر ادیان جهان صورت داده است. ادعای اصلی هیک آن است که همۀ ادیان از ارزش معرفتی یکسانی برخوردارند و همۀ آنها در راهنمایی پیروانشان به سمت رستگاری نهایی موفق عمل میکنند. هیک برای تبیین و توجیه ادعای خود ابتدا باید در مقابل ناواقعگروان از واقعگروی گزارههای دینی حمایت، و سپس در مقابل شمولگروان و انحصارگروان از تفسیر پلورالیستی مسئلۀ تنوع ادیان دفاع کند. اما بهنظر میرسد که مدل پلورالیسم دینی هیک دچار تعارضات درونی بسیاری است که بیان آنها هدف اصلی این مقاله است. به این منظور، به بیان سه دسته از انتقادات وارد بر این مدل اشاره خواهد شد: نخست انتقاداتی که به ناکثرتگروانه بودن این مدل اشاره دارند، دوم انتقاداتی که به عدم امکان پذیرش این مدل در سنت مسیحی میپردازند، و سوم انتقاداتی که از ناکارآمدی این مدل در دستیابی به اهداف از پیش مشخصشده پرده برمیدارند.
John Hick’s pluralism hypothesis is an endeavor from and within Christian tradition to explain the relation of Christianity with other world religions. His basically claim is that all religions epistemologically have the same value and do well in leading their followers to the ultimate salvation. For justifying his claim، Hick has to defend his hypothesis at two levels: first he has to defend the realism of religious statements (against non-realists)، and second he has to defend the pluralistic interpretation of religious diversity (against exclusivists and inclusivists). However، it seems that pluralism model has intrinsic oppositions which are addressed in this article in three types of criticism. These criticisms will finally ascertain that Hick's pluralistic model is: (1) not pluralistic، (2) not acceptable in Christian tradition، and (3) not successful in achieving its predetermined goal.
خلاصه ماشینی:
"بـه عقیـدٔە ایشان مدل هیک خواهان آن است که پیروان هر یک از ادیان پـیش از آمـدن سـر میـز مذاکره ، اعتقادات سخت گیرانۀ خود را تعدیل و تا حدی منعطـف کننـد تـا در تـضاد بـا اعتقادات دیگر ادیان قرار نگیرند و، به این ترتیب ، امکان یک گفت وگوی سالم و حقیقی (که طرفین باید بر سر عقاید خود گفت وگو کنند) از همان ابتدا از بین مـی رود، چراکـه شرط پیشینی پلورالیسم معامله بر سر ماهیت اصلی ادیان یعنی فهم درون دینی آن ها از آموزه های اعتقادی خود است .
rationalization ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مسیحی بودن این مدل ، اکنون نوبت پاسخ گویی به این سـؤال مـی رسـد کـه آیـا مـدل نوکانتی هیک توانسته راه حل مناسبی برای حل مسئلۀ تعارض دعاوی صدق ادیان ارائـه دهد و آیا در حل این تعارض مؤثر عمل کرده است یا خیر؟ بـرای پاسـخ گـویی بـه ایـن سؤال ابتدا نشان داده خواهد شد که مـدل نوکـانتی هیـک نـاگزیر در دام نـاواقع گـروی گرفتار خواهد آمد و سپس استدلال خواهد شد که تنها راه رهایی هیک از ناواقع گـروی گرایش پنهان او به سمت ادیان توحیدی خواهد بود.
Content ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتقاد را به این صورت مطرح می کند: «وقتی هیک همۀ اعتقادات دینی را از پایگاه هـای واقع گروانۀ سنتی شان جدا می کند (مانند سلب معنای حقیقی از تجسد، تثلیث ، و حتـی اصل وجودشناختی خدای متشخص )، چرا برای این ادعـا کـه [همـۀ ادیـان ] تنهـا یـک حقیقت واحد را تجربه می کنند، معنایی اسطوره ای و غیر حقیقی قائل نشویم ؟ در واقـع ، با توجه به نظام فکری هیک ، اعتقاد به وجود تنها یک حقیقت غایی را در بهترین حالت می توان عقیده ای اسطوره ای در مقابل حقیقت غایی در نظر گرفت » (١٨٥ ,Eddy)."