خلاصه ماشینی:
"بیدار شو!هشیار شو!(شعر) ع-آل طه ابر میباید شدن سنگر برای تندر وحشی.
آب میباید شدن.
برق میباید شدن.
تیر میباید شدن بر چشم هرنامرد،پریدن.
؟؟؟میباید شدن، بر دست دزدان شرافت سخت چسبیدن.
خنده میباید شدن، بر چهرهء زیبای غم،آرام غلطیدن.
رود میباید شدن، در پیچ و خمهای مهیب راه خود بیباک چرخیدن، یا چو مرگ تندخو،بر جام قلب زورگوها،ضربه کوبیدن.
لال باشم،لال باشم.
تا برهنه در بیابان روی نیش خار باشم.
برده زور و زر پروردگان دیو استعمار باشم.
من نمیگویم چو مرده،بینفس بر روی مرداب تباهیها،فتادن.
من نمیگویم چو دکمه،بیهدف بر سینهء سیمین تنان سست پیمان،سخت چسبیدن فکر من،فریاد من،طغیان رود پر خورش داغ و احساس من،این است: درد و مرگ و تیر و تیغ،ابر و آب و آه و اشک، برف و برق و هرچه هستی میباید شدن.
تا شوکت دیرین بدست آید.
تا دوباره سرفرازیها فراز آید.
در پرتو اسلام و حق،در سایه سرخ غرور بر پایه ایمان و نور بیدار شو،هشیار شو،هشیار شو!..."