چکیده:
اکثر کسانی که معنای زندگی را با رویکردی فلسفی بررسی کردهاند «معنا» را به معنای «هدف» گرفتهاند. از آنجایی که خدای متعال و فعل او حق هستند و انسان، فعل خداست، لذا طباطبایی خدا را در آفرینش انسان هدفمند دانسته و ایجاد انسان را حکیمانه و نه از سر لعب و بازیگری میداند(= هدف بیرونی). انسان در ورود به عرصه زندگی از خود اختیاری نداشت، اما در ادامه دادن به زندگی(= زندگی کردن) مختار است؛ بنابراین، باید هدف خود را پیدا کند. از آنجایی که مرتبطات زندگی او یعنی همنوعان، طبیعت، عوالم دیگر و آینده او همه و همه تحت تدبیر و ربوبیت خداست، عاقلانه و نتیجهبخش آن است که او در انتخاب هدف زندگی به توصیه خدای متعال عمل کند که در این صورت همه مرتبطات پیشگفته، او را برای وصول به هدف، مساعدت میکنند و خود او نیز از زندگی خود احساس رضایت کرده و مبتهج و شادمان میشود؛ در غیر این صورت خود را در مقابل عزم و آهنگ کلی آفرینش قرار میدهد و به معیشت «ضنک» گرفتار میآید و اجزاء و ابعاض هستی را به جنگ با خود میکشاند و نهایتا سرشکسته و منکوب میشود. مطلوب نهایی انسان در زندگی باید رسیدن به حیات حقیقی و طیبه باشد، هدفی که انبیای الاهی ما را به آن فرا خواندهاند.
Most of philosophers who studied the “meaning of life” philosophically
regarded it as the “goal of life”. Given that God and his actions are right and
true, Tabatabaei considered God to be purposeful in creating man. Therefore
the creation of man is not vain and for fun but is targeted toward a certain
goal. Man was born without any choice, but he is free to continue his life.
Hence he must find out his goal and ideal. Whereas all things met with human
life such as fellowman, nature, other worlds and the futures are under God’s
providence and lordship, it is reasonable and beneficial for man to act upon
God’s advises in choosing his goal. Doing so, man will be helped by all
aforementioned things to approach his ideal and will be satisfied with his life.
Otherwise we will be in contrast to the general trend of creation and thus our
lives become very hard and finally he will be defeated by them and pass a
wretched life. The final ideal of man in his life must be the achievement of
real and pleasant life, an ideal which all prophets have invited us to reach to.
خلاصه ماشینی:
"پس از آن باید ببینیم که آیا انسان توان تعقیب چنین هدفی را دارد یا اینکه این هدف برای او از قبیل آرزوست؟اگر به نتیجه رسیدیم که آدمی توان تعقیب چنین هدفی را دارد آنگاه سؤال دیگری رخ مینماید و آن اینکه آیا فقط در زمان و نقطه وصول به این هدف،زندگی او معنادار میشود یا اینکه این هدف قادر است زندگی او را حتی در زمان طی مسیر نیز معنادار کند؟و آخرین سؤال اینکه با توجه به وجود خدا و اینکه آفریننده کل ماسوی، اوست،از ناحیه او به این هدف چه میزان توجه شده است؟به این معنا که خود او به عنوان آفریننده برای پیمودن این راه چه کمک و امدادی را مقرر کرده است و سایر اجزاء آفرینش در این مسیر چه نسبتی با انسان برقرار میکنند؟به یاریاش میآیند یا در مقابل او مقاومت میکنند؟به دیگر سخن،خدا،طبیعت و دیگر انسانها و سایر موجودات یا هریک از اینها نیروهایی رویارو و مقابل انسان هدفمند هستند یا ناصر و معین او در رسیدن به هدف او قلمداد میشوند و یا اینکه به کار او کاری ندارند و هرکسی به راه خود میرود؟ آنچه مسلم است آن است که مرگ پایان زندگی نیست و ماسوی به او راجع میشوند که:انا لله و انا الیه راجعون،و رجوع الی الله میتواند غایت فعل خدا قلمداد شود،اما مسلمتر آن است که انسان نمیتواند وصول به این نقطه قطعی الوصول را هدف زندگی خود قرار دهد و به وسیله آن زندگی خود را معنادار کند."