چکیده:
برهان صدیقین که از قویترین براهین اثبات واجب تعالی است، تقریرهای متعددی دارد که تقریر محمدحسین طباطبایی آخرین تقریر ارائهشده است. در این مقاله ضمن تبیین این تقریر بر چند نکته تاکید شده است؛ نخست اینکه نفی واقعیت خارجی، منجر به اثبات «واقعیت خارجی» نمیشود؛ هرچند واقعیتمایی - که میتواند «واقعیت وجود ذهنی» باشد - اثبات شود. دوم اینکه با توجه به نظری بودن آخرین مقدمه برهان - که مبدئی تصدیقی است - مطلق واقعیت، همان واقعیت مطلق (یعنی واجبالوجود) فرض شده، و این امر علاوه بر تعارض با ادعای وی، در کفایت برهان نیز ابهام ایجاد کرده است. سوم اینکه با فرض کفایت این تقریر، در اثبات واقعیت مطلق و «بذاته بودن» آن اثبات «لذاته بودن» آن فاقد بیانی روشن است. چهارم اینکه در این تقریر، واسطه قرار گرفتن جهان و جهان گذران (یعنی مشاهده غیر حقیقت وجود)- در برهانی که (طبق ملاک برهان صدیقین) باید وجودی صرف باشد- «صدیقین بودن» برهان را محل تردید قرار داده است. بنابراین، حتی با فرض کفایت این تقریر در اثبات واقعیت مطلق (از جهت بذاته و لذاته بودن)، «صدیقین بودن» آن قابل تامل است.
he proof of truthful ones, which is taken as the most forceful argument in
this regard, has different readings. Tabatabai has offered the last one.
Explaining this reading, we proceed to mention some critical points. The first
one is that the rejection of objective reality doesn’t lead to the approval of
“objective reality”; it just invokes a reality which can be a conceptual being.
The second point is that in the last premise of the proof which is theoretical,
“all reality” is understood as the “the Absolute Reality” (the Necessary
Being). This issue is not only inconsistent with his claim, but also calls the
proof into question. The third one is that assuming the validity of his reading
in proving absolute reality and its being in itself, it lacks a clear explanation to
prove its being for-itself. And finally, mediation of the world and the passing
world (namely the observation of non-being) in his reading of the proof, while
all its mediations supposed to be merely ontological, doesn’t meet with the
title of the proof: truthful ones. Thus, even if we accept the validity of his
reading and its ability to prove the absolute reality and its being in itself and
for itself, it cannot be called the proof of truthful ones.
خلاصه ماشینی:
"بدینترتیب باید این مسئله را بررسی کنیم که آیا تقریر طباطبایی از برهان صدیقین،که همانند سایر براهین صدیقین از دو«جنبه برهانی»و«جنبه صدیقین»برخوردار است،در هر جنبه کاملترین و خالصترین است یا فقط در یکی از دو جنبه از سایر براهین ممتاز است؟آیا اساسا این برهان،برهان صدیقین است؟آیا میتوان از رد سوفیست و اثبات مطلق واقعیت،بدون هیچ مقدمه تصدیقی،به اثبات واقعیت مطلق(واجب الوجود)رسید؛به عبارت دیگر،آیا این برهان از لحاظ مقدمات و سیر برهانی(ماده و صورت)،برهانی صحیح و کافی در اثبات واجب الوجود است؟ در این مقاله سعی شده با بررسی مقدمات تقریر طباطبایی،هم«جنبه برهانی»و هم«جنبه صدیقین»این برهان،بررسی شود و صحت و کفایت و خلوص آن،هم از لحاظ منطقی(صورت)و هم از لحاظ فلسفی(ماده)،ارزیابی شود.
طباطبایی در هر دو بیان،نه تنها بدون استفاده از مقدمات تصدیقی امکان فقری و تشکیک وجود،بحث را پیش بردهاند-چنانچه سبزواری،امتیاز برهان صدیقین خود را بر ملا صدرا،در همین امر دانسته-بلکه حتی مقدمه اصالت وجود را-که سبزواری از آن بهره جسته-واسطه در اثبات واجب الوجود قرار ندادهاند و این امر موجب تقویت«جنبه برهانی»تقریر طباطبایی میشود.
(همو،1350،ج 5،ص 84) این عبارت بیانگر این مطلب است که سایر موجودات در اثبات اینکه او واقعیت زوالناپذیر است، واسطه قرار گرفتهاند و به نظر میرسد این امر با صدیقین بودن برهان،در تضاد است؛چرا که در بین ملاکهایی که برای برهان صدیقین مطرح شد،حد اقل ملاکی که هر برهانی را در زمره برهان صدیقین وارد میکرد،همین امر بود که«در اثبات وجود او،غیر او استمداد نشود»؛حال آنکه برهان طباطبایی، به فرض روان بودن در اثبات واجب الوجود،این ملاک ضروری را دارا نیست."