خلاصه ماشینی:
"بازخوانی داستان داستان با اشارات زبانی و بومی خود که به اندازه هم هست-نه آنقدر زیاد که به سطح غیر قابل فهم برسد-صاحب هویت میشود،مثل شناسنامه،زمان و مکان مشخص است و نام داستان و توضیح پانویس و اصطلاحات محلی به داستان رنگ و طعم میدهند و آن را خوشایند میکنند؛ هرچند ذات داستان تلخ است و فضای خانهای که راوی اسباب به آنجا میبرد،داغ و چرک و آلوده است و با کشتن آن پسر ششانگشتی فضا سیاهتر هم میشود.
ترس و وحشت و جا خوردن از دیدن چهره کریه او دلیل مناسبی برای قتل نیست؛ضمن اینکه پسر با توجه به توصیف راوی به نظر قویهیکل و درشتتر است و خفه کردن با دست و مقاومت نکردن او به ابهام ماجرا اضافه میکند.
فضاسازی و توصیف اشیا و لباسها کمک زیادی به نزدیکی خواننده و داستان میکند و ماجرا قدمبهقدم با توصیفات راوی پیش میرود و ضرباهنگ مناسبی دارد."