خلاصه ماشینی:
"در عوض، درگیر شدن دانشآموزان بدین معناست که یاد بگیرند اطلاعات حاصل از سنجش،را بهکار گیرند و یادگیریهای خود را مدیریت کنند تا جایی که بفهمند چگونه بهتر یاد بگیرند و بدانند در ارتباط با اهداف تعیین شده برای یادگیری، دقیقا در چه وضعیتی قرار دارند تا برای مراحل بعدی یادگیری خود،برنامهریزی کنند.
دانشآموزان،هنگامی در فرایند «سنجش برای یادگیری»درگیر میشوند که اطلاعات حاصل از سنجش را برای تنظیم اهداف کلی بهکار میگیرند،برای بهبود یادگیریهای خود تصمیماتی اتخاذ میکنند،فهم و درک خود را از اینکه چه نوع کار کیفی مدنظر است توسعه میدهند،خودارزیابی2میکنند، با وضعیت و موقعیت خود ارتباط برقرار میکنند و به سمت تحقق اهداف از پیش تعیین شده برای یادگیری حرکت مینمایند.
با توجه به الگویی که در این زمینه برای دانشآموزان طراحی شده است و پیشنهادهای گوناگونی که بهمنظور کم کردن شکاف بین«کجا قرار دارند»و باید«به کجا بروند»مطرح میشوند، معلمان میتوانند به دانشآموزان کمک کنند تا یاد بگیرند،راهبردهایی برای بهبود وضعیت یادگیری خود تولید و تعیین کنند.
«سنجش برای یادگیری»،به همان اندازه که به درگیر شدن دانشآموزان در فرایند سنجش کمک میکند و موجب میشود تا سنجش،بیشتر به آموزش شباهت پیدا کند؛دانشآموزان باید یاد بگیرند خود را ارزیابی کنند،بهطوری که بتوانند بازخوردهای تشریحی معلم را تا رسیدن به بهترین نتیجه،مورد استفاده قرار دهند.
دانشآموزان باید راهبردهای سؤال- پاسخ را که میتوانند برای از بین بردن این شکاف مورد استفاده قرار گیرند،یاد بگیرند:برای بهبود کیفی کارم چه نوع تغییراتی باید ایجاد کنم؟برای ایجاد این تغییرات،به چه کمکهایی نیاز دارم؟از چه کسی میتوانم کمک بگیرم؟به چه منابعی نیازمندم؟ سدلر(9891)متذکر میشود که یک روند دائمی از بازخوردهای توصیفی به دانشآموزان،آنان را در خودارزیابی مستمر در خصوص اینکه چه چیزی موجب کیفیت میشود،ترغیب و تشویق میکند."