خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) در سپهر شعر غدیر عشق بالاتر از غدیر نداریم عیدی برای شادی مردم آن روز بود،که شد باز صدها گره ز باده و از خم شادی چو نور گشت فراوان خم غدیر را چو گشودند حتی فرشتههای خدا نیز شعری به حکم عشق سرودند دست امیر رفت به بالا با دست احمد آن شه عالم اما دریغ گوشها که شنیدند از آن همه کلام نبی کم در دا ز مردمی که نکردند بر عهدهای بسته وفایی اینک علی ست یکیه و تنها آخر رسول نور کجایی تا یادشان بیاوری،ای عشق عهدی که کردهاند فراموش اینان به جز به تیغ نگردند ازر گفتههای وسوسه خاموش این قوم گیج و منگ پس از تو عهد غدیر را بشکستند گفتند این امام جوان است پشت امیر را بشکستند حاصل چه شد،شکستن آن عهد یک شمهاش هزار جفا شد زخمی که گشت بسته در آن روز سرباز کرد و کرب و بلا شد آن روز،روزگار بدی بود یک عده عهد بسته شکستند زان پس فرشتههای خدا نیز ما را به لعن و طعنه نشستند بگذار بگذریم و بماند این ننگ بر جریدهی تاریخ ننگی که بود تیرهترین بخش از تکهی بریدهی تاریخ امیر عاملی-قزوین عاشقانه اگرچه باغ پر از لالهی تو پرپر شد زمین برای همیشه شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش معطر شد زمین به یمن نفسهای عاشقانهی تو محل رویش دلهای درد باور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق پارهی تو که خاک با نفس آسمان برابر شد دوباره حضرت آدم به خویشتن بالید اگرچه گوشهی چشم پیمبرانتر شد مصطفی محدثی خراسانی-تهران افسوس گل غنچهای از سلالهی حیدر بود افسوس که مثل لالهای پرپر بود آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد آن مرد که نام کوچکش اصغر بود!"