خلاصه ماشینی:
"اصولا شناخت درمانی بر این باور است که جنبههای مختلف رفتار شخص،تحت تأثیر تعبیر و تفسیری است که او از جهان دارد؛به عبارت دیگر،این صرفا خود اشیا و پدیدهها نیستند که در ما واکنش ایجاد میکنند بلکه دیدگاه ما نسبت به آنها نیز مهم است(شارف،0002).
برای اینکه شخص از سلامت کافی برخودار باشد،باید سیستم زندگی و از جمله تعاملاتش با دیگران بهبود یابد بنگریم و او را به صورت یک فرد،تصور کنیم بلکه باید به کل تصور نگاه کنیم، دانشآموز برای مطالعهء جبر باید فرمولهای آن را بفهمد ولی زمانی قادر به حل مسئله خواهد بود که همهء این فرمولها را با هم بیاورد و از هر فرمول،با توجه به شرایط مورد نیاز،استفاده کند.
» به نظر این درمانگرا،مشکلات افراد تنها در خود آنها نیست بلکه در سیستمی است که در آن زندگی میکنندبرای اینکه شخص از سلامت کافی برخودار باشد،باید سیستم زندگی و از جمله تعاملاتش با دیگران بهبود پیدا کند.
یکی از دلایل گرایش به این مفهوم آن است که چون هیچ نظریهی واحدی برای توجیه پیچیدگیهای رفتار انسان به قدر کافی جامع نیست،مخصوصا زمانی که انواع درمانجویان و مشکلات خاص آنها را در نظر بگیریم،بنابراین هیچ مجموعهای از فنون مشاوره برای کار کردن با مراجعان متنوع و ارتقای سلامت آنها همواره مؤثر واقع نمیشود.
در این روش، علاوه بر مهم شمردن ارزشها و موضوعات فرهنگی،متفاون بودن معیارهای سلامت روانی و شیوههای رواندرمانی انسانها مورد تأکید است؛بنابراین،برای نیل به سلامت روان باید به همهی وجوه شخصیت از جمله رفتار،عاطفه،شناخت، تعارضات درونی و بین فردی،مسائل زیستشناختی و..."