خلاصه ماشینی:
"بشر امروز خود را نسبت به بشر و بشریت متعهد میداند و این مقتضای«اومانیسم» است؛اما کدام بشر؟ انسان عین ربط و تعلق به حق است و بیرون از این تعلق،اصلا انسان و انسانیتی بر جای نمیماند که بتوان این عهد تازه را با او استوار داشت.
هنر از تعهد و تعلق نسبت به حق رها میشود و عهدی تازه با بشر و بشریت میبندد؛ اما کدام بشر؟اومانیسم از یک سو به جامعهپرستی میانجامد و از دیگر سو به خودپرستی...
و در این میانه،اصل خودپرستی است و جامعه نیز مجموعهای از«خود»های تنها«خود»هایی تنها،پناه برده به پیلههایی که با توهم و تخیل بر گرد خویش تنیدهاند و زمین و آسمان خویش را به آن منتهی داشتهاند.
بشر جدید در عین حال که میخواهد فردیت خود را در جامعه منحل کند بشدت«اندیویدوالیست»2و تنهاست و این تنهایی مقتضای دور شدن از«فطرت الهی انسان»است."