خلاصه ماشینی:
"پوست و خون و استخوان: استعارهای از درد و ناامیدی در زندگی و آثار فرانسیس بیکن مرتضی گودرزی (به تصویر صفحه مراجعه شود) اغلب نقاشان مدرنیست و جستجوگر در سدهء بیستم،در پی تلاش برای رسیدن به قالبهای بیانی انحصاری،تنزل معانی آثار خود را به مفاهیم عمیق ترجیح دادهاند.
ظهور نقاشان تأثیرگذار و جریانسازی همچون ون گوگ و گوگن و برپائی نمایشگاه نقاشی آنها در فرانسه(1091 و 6091)،حرکت«فووها»با پیشگامی (به تصویر صفحه مراجعه شود) «ماتیس»و بروز مکاتب،دستهبندیها و دیدگاههای متفاوت و متناقض،چهرهء هنر نقاشی این قرن را دگرگون کرد.
این مسئله،آنچنان او را تحت تأثیر قرار داد که از نقاشی دست کشید و تقریبا کلیهء آثاری را که در سالهای 0491-9291 خلق کرده بود نابود کرد.
آتلیهء جدید او در«لنسینتون»محیطی بود برای اینکه تشویشها،نگرانیها،فریاد درونی و فشارهای عصبی خود را بر روی (به تصویر صفحه مراجعه شود) بوم انتقال دهد.
در سال (به تصویر صفحه مراجعه شود) 5891،621 تابلوی خود را در گالری«تات» به نمایش گذاشت و در این نمایشگاه بود که یکی از آثارش به مبلغ پنج میلیون فرانک فروش رفت.
اما چه چیزی در درون ون گوگ و لایههای پنهان و آشکار آثار او وجود داشت که بیکن او را اینچنین و بیش از دیگران مورد توجه قرار میداد؟بیکن در مصاحبهای در این باره گفته بود:«ون گوگ در یکی از تابلوهایش از واقعیت دگرگونیها و تغیر صورتها که حقیقت ندارند سخن میگوید.
»اولین نمایشگاه بزرگ او (به تصویر صفحه مراجعه شود) در لندن،با بیش از 09 اثر(از تابلوهای قدیم و جدید او)، که موفقیتآمیز بود."