خلاصه ماشینی:
"در بخش جنوبی این میدان بزرگ،محلهای موسوم به «سابلون»که امروزه،جایگاه قدرت و پول است،قرار دارد و با افتخار،ساختمانهای عظیم خود را به ردیف کرده است.
هنر شمال اروپا،در این زمان دوران تصنعآمیز خود را پشت سر میگذارد و این به دلیل تأثیر رنسانسی است که از جنوب آمده؛اما میتوان گفت که آنچنان قواعد بروگل به کمال رسیده بود که با وجود سفر او به ایتالیا،تأثیر آثار ایتالیایی،تقریبا هیچجایی در آثار او وجود ندارد.
در حقیقت، بزرگترین نقاش این عصر،خود را از اشکال فرهنگ کلاسیک و تمایلات زمان خود دور نگاه داشته تا هرکس با نگاه به هر اثرش،مفهوم عمیق انسانترین نقشا و آثار او را ضد و نقیضترین مجموعهء تاریخ (به تصویر صفحه مراجعه شود) نقاشی ببیند.
آیا او یک معلم اخلاق هلندی است،یا یک فلماند که همهچیز را به استهزاء میگیرد؟آیا او یک روستایی است یا یک شهری؟یک هزلگو است یا یک جبرگرا؟آیا او یک واقعگر است یا کسیکه فراتر از واقعیت را میبیند؟یک تصنعگر است یا معتقد به عالم بالا؟آیا او انسانگراست یا مردمگریز؟او یک خوشگذران است یا یک منتقد سوسیالیست؟یک مؤمن به کتاب مقدس یا یک کافر پوچگرا؟شاید هر (به تصویر صفحه مراجعه شود) نقطهنظری در مورد او قابل دفاع باشد،زیرا در آثار و زندگی بروگل همان چیزهایی را مییابیم که در جستجویشان بودیم.
بروگل در یک نقاشی دیواری پرشور،این دیدگاه را بیان میکند،نقاشی که شامل یک سلسله تصویر است و هرکدام از آنها داستان خود را بیان میکند.
با اینهمه در آثار او،آنجا که به جشن و سرخوشی مردم اشاره دارد،به نظر میرسد که (به تصویر صفحه مراجعه شود) سرور و شادمانی واقعی،در آنجایی ندارد و جشن نتوانسته است بر فقر،بیماری و مرگومیر ناشی از جنگهای مذهب یاروپا و تسلط خونین اسپانیا،در قرن شانزدهم پرآشوب،سرپوش بگذارد."