چکیده:
توجه جهانیان قرار گرفته است.این مقاله سرشت چند ساحتی مدیریت توسعه و کنش متقابل آن با نهادهای مدنی را مورد تحلیل و تشریح قرار میدهد.همچنین نشان میدهد که تنها در صورتی این مدیریت در نواحی شهری میتواند موفق باشد که به صورت پایدار،موزون و همه جانبهای به اجرا درآید.در این راستا گریزی جز ساماندهی علمی سازمانهای دومین و عملکرد آنها وجود ندارد.خاصه آن نهادهایی که مسئولیت حفظ،تقویت،انتقال و تسلسل«دانایی»و فراتر از آن«فراگیری دانایی»را بر دوش میکشند. «مدیریت توسعه»یکی از جدیدترین رشتههای علوم اجتماعی است که پیدایی«دیدهای میان رشتهای»1 موجبات ظهور و تدوین آنرا فراهم آوردهاند.رگ و ریشه نظری این دیدگاهها را میتوان در لابهلای بحثها و نوشتههای آدورنو،2هورکهایمر،3مارکوزه،4و هابرماس5که از سردمداران«دبستان فرانکفورت»6 به شمار میروند،جست.مدیریت توسعه به مثابه رشتهای مرکب و عمدتا کاربردی،آشکارا محصول «جامعه مدنی»7است،جامعهای که از لحاظ سیاسی و اداری«دموکراسی مشارکتی»8را ارج مینهد.تاریخ و همچنین جامعهشناسی شهری نشان میدهند که خاستگاه و پایگاه مدنیت9شهرها بودهاند.فراز آمدن «تمدن»10در گرو تشکیل«نهادهای مدنی»11است و در هر جامعه،تنها زمانی که رشد و توسعه این نهادها به درجهای برسد که اغلب«اداره امور عمومی»12را مردم و سازمانهای غیردولتی13عهدهدار شوند،توانش ساماندهی تمدنی بالنده و دورانساز فراهم میآید.از منظر رشته سازمان و مدیریت،عمدهترین تفاوت بین شهر و سکونتگاههای پیشاشهر،در وجود و تعدد«سازمانهای دومین»14است.چه در قبایل،عشیرهها،آبادیها و روستاها وجود اینگونه سازمانها نادر است و اغلب امور توسط«سازمانهای نخستین»15انجام میپذیرد.در صورتی که شهرها علاوه بر سازمانهای نخستین،تعداد زیادی از سازمانهای دومین را کنشگر و میانجی اداره امور عمومی میسازند که نظام یا ساختار اجتماعی پیچیدهای از نهادها و سازمانهای دومین را استقرار میبخشد.همین نهادها و تعدد،تنوع و غنای کمی و کیفی آنها و تداوم عملکردشان است که فرهنگ و تمدن شهر را باور میکند.از این روست که تشکیل نهادهای مدنی را نمیتوان از شالوده شهر و جامعه مدنی جدا کرد.برای توسعه این نهادها و عملکرد هرچه بهتر آنهاست که امروزه«مدیریت توسعه»در کانون
خلاصه ماشینی:
"مدیریت توسعه و نهادهای مدنی محمد حریری اکبری چکیده: «مدیریت توسعه»یکی از جدیدترین رشتههای علوم اجتماعی است که پیدایی«دیدهای میان رشتهای»1 موجبات ظهور و تدوین آنرا فراهم آوردهاند.
تنها هنگامی میتوان از توسعه دم زد که رشد اقتصادی،تحولات اجتماعی و کلیه کوششها منجر به اعتلای ارزشهای معنوی و افزایش گنجاییهای انسانی موجود در هر جامعه گردد،یعنی مشخصا به هر چه بالاتر رفتن میزان فراگیری و فاهمه انسان و مهمتر از آنها به افزوده شدن بر گنجاییهای فردی و جمعی در درک مفاهیم معانی راستین پدیدهها منتهی شود.
این رشته تمهید مقدمات سازمانی و اداری برای قالببندی انسانیتر اجتماع،طی روانه گذار را وجهه همت خویش قرار داده و به عبارت دیگر بهرهگیری از دستاوردهای توسعه را بیش از پیش شمار بیشتری از اعضای جامعه مقدور ساخته است.
این ویژگی طبیعی انسانها،به هیچ روی نمیتواند دلیلی بر این باشد که برخی یا معدودی از آنها را در نهادها و سازمانهای مسئول اداره امور عمومی،جذب کرده و امکان مشارکت و همکاری کثیری از آنان را صرفا به علت دگر اندیشی،تعطیل کنیم،چرا که اعمال چنین رویهای نه تنها راه به سوی توسعه نمیبرد،بلکه به علت محدود ساختن گنجاییها در جهت ضد توسعه عمل میکند.
نهاد (Institution) نطفه و جنین سازمان (Organization) به شمار میرود که طی روانۀ رشد خود،وقتی به وضعیتی میرسد که روابط بین اجزای متشکلهاش،تبلوی مییابند(تقسیم کار آشکار و مشخص)،سازمان نامیده میشود که ابزار اجرایی کارآمدی در ادارۀ امور عمومی است."