خلاصه ماشینی:
"5. لکهدار صبح(مجموعه اشعار صفحهی 992) در این شعر میخوانیم: میرسد صبح طلایی میرمند این تیرهرویان پس به پایان جدایی چشم میبندم به روشهای دیگر سان نیرو دربارهی سطر آخر این قسمت از شعر میگوید:«سطر آخر از لحاظ وزن اشکال دارد و سکتهدار میباشد،حرف از روشنی و صبح است.
نیرو برای این شعر توضیحی نداده و فقط آن را ویرایش کرده ملاحظه کنید: گرگی کشید زوزه و از کوه شد به زیر مطرود دل پلید بر گله بست امید هر شکل نابجای نهان در گوشههای معرکه میماند تا دید کاو خروس میخواند و آوای او چو ضربت بر قطعهی چدن او را صدا بزن طبق نظر سیروس نیرو سه تغییر در این شعر صورت گرفته است یکی آوردن«زوزه»به جای«گله»در سطر اول که معنای شعر را از حالت غیرمنطقی و بیربطی که دارد دارای انسجام میکند.
نخست دربارهی قافیهی مسمط که«عاشقان»در پایان سطر اول کاملا بیربط به نظر میرسد و باید کلمهای با«کرد»همقافیه باشد و نیرو«باد سرد» را آورده است و دیگر اینکه وزن شعر «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن»در بحر مضارع است پس مصراع اول را نمیتوان از نیما دانست با آن وزن به هم ریخته و قافیهی نادرست و نامناسباش.
غزل(مجموعه اشعار صفحهی 675) مردنی نیست کز آن زندگیای راست نشد خندهی شمع از آن است که میسوزم پر واضح است که طبق نظر نیرو و وزن شعر «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن»یعنی بحر رمل مثمن مخبون محذوف مقصور است پس باید چنین باشد:«خندهی شمع از آن است که من میسوزم."