خلاصه ماشینی:
"خاطره:از آن رو به این رو چگونه دانشآموز تنبل کلاس دستیارم شد؟ (به تصویر صفحه مراجعه شود) سمانه ابراهیمزاده املشی* بارها از مادرم-که خودش نیز یک معلم بود-شنیده بودم که میگفت:با همه،مخصوصا با بچهها،با زبان خوش صحبت کنید؛ چون زبان خوش مار را از سوراخ بیرون میآورد.
چند جلسه گذشت؛ولی ملیحه بدون توجه به حرفهایم، بدون دفتر و وسایل،به کلاس میآمد و فقط با مزاحمتهایش، بچههای دیگر را آزار میداد و جو کلاس را به هم میریخت،یکی دو جلسه نادیده گرفتم؛ولی بالاخره از کوره دررفتم و تهدیدش کردم که اگر رفتارش تکرار شود از جلسات آینده،از کلاس بیرونش میکنم و بدون وسایل به کلاس راهش نمیدهم.
جلسهی بعد که به کلاس رفتم،بعد از حضور و غیاب و احوالپرسی،بدون معطلی و بدون توجه به ملیحه،به بچهها گفتم:یک ورق کاغذ از دفترتان جدا کنید؛من میخواهم به شما طرز درست کردن یک سبد کاغذی را یاد بدهم."