چکیده:
در این مقاله نخست مقدمهای کوتاه راجع به پیشینه نمایش در ایران آوردیم و سپس به بررسی واژه درام چه از نظر لغوی و چه از نظر اصطلاحی پرداختیم و به تقسیم بندیهای آن که اعم از تراژدی و کمدی است اشاره کرده و راجع به هر یک از آنها جداگانه بحث نمودیم. در ادامه به بحث راجع به حماسه پرداخته و وجوه اشتراک و افتراق حماسه و تراژدی را بر شمردیم. پیرامون وجوه افتراق درام و تراژدی نیز بحث کردیم و در پایان راجع به غنا و ویژگیهای آن سخن گفته و وجوه اشتراک و افتراق غنا، حماسه و تراژدی را تبیین نمودیم. آنگاه وارد مبحث اصلی مقاله شده و تحت دو عنوان "شاهنامة فردوسی و جلوههای دراماتیک" و "خمسه نظامی و جلوههای دراماتیک" به بحث راجع به آنها پرداختیم. برای تحلیل و بررسی عناصر دراماتیک در شاهنامه، داستان رستم و اسفندیار را برگزیدیم و بر اساس یکی از الگوهای عناصر درامی به نقد و تحلیل آن پرداختیم. داستان خسرو و شیرین را نیز از خمسه انتخاب نموده و براساس یکی دیگر از الگوهای ساختار نمایشی آن را تحلیل نمودیم و در پایان به نتیجهگیری از دو بحث اخیر پرداختیم.
خلاصه ماشینی:
داستان رستم و اسفندیار دارای براعت استهلالی 16 بیتی است که با وصف بهار آغاز میشود: که میبود مشک آید از جویبار کنون خورد باید میخوشگوار خنک آنک دل شاد دارد بنوش هوا پر خروش و زمین پر زجوش شاعر در انتهای این مقدّمه، خواننده را با جوّ داستان و در حقیقت با نتیجة داستان آشنا میسازد.
از دیگر مواردی که میتوان آنها را ذیل عنوان "درآمد" جای داد بیت آغازین داستان است که به معرّفی منبع و مأخذ داستان میپردازد: که برخواند از گفتة باستان زبلبل شنیدم یکی داستان و همچینن بیت سوم که مادر اسفندیار را معرفی میکند: گرفته شب و روز اندر برش کتایون قیصر که بد مادرش و بدینسان خواننده در خلال 50 بیت اول داستان با شخصیتهایی چون کتایون، لهراسب شاه، ارجاسپ شاه، گشتاسب، جاماسپ، زریر و رستم آشنا میشود.
نقطة آغازین این مرحله در داستان رستم و اسفندیار، آنجاست که اسفندیار پس از دیالوگی کوتاه با مادرش کتایون به نزد گشتاسپ میرود و پدر آگاه میشود که فرزند جویندة گاه شده است.
خوری هم به آیین کاوس کی ز کاس نظامی یکی طاس می حق شاهنامه ز محمود باز ستانی بدان طاس طوسی نواز ترا در سخا و مرا در سخن دو وارث شمار از دو کان کهن حق وارث از وارث آید درست به وامی که نا داده باشد نخست (اقبالنامه، 14-7 به بعد) اگر به این ادّعای نظامی با دقت بیندیشیم، درمییابیم که وی وارث همة آن خصایصی است که در فردوسی به عنوان یک شاعر و داستان پرداز بزرگ زبان و ادب فارسی وجود دارد و در حقیقت شاگردی نظامی در رهگذر همین ادّعا قابل توجّه و بررسی است.