چکیده:
فر کیانی از فریدون به کی قباد پیوست و سپس به شش نفر از پسران و نوادگان کیقباد منتقل شد:از کیاپیوه به کیکاوس،کیارش،کیپیشین،کیبیارش و سرانجام به کیسیاوش و کیخسرو. در شاهنامه و آثار سهروردی نیز همچون اوستا از تعلق یافتن فره به کیخسرو و برآمدن کارهای بزرگ از وی از فضایل قدسی و بیمرگی که به یاری فر نصیب کیخسرو شده و او را تا حد سالکی جهان بین و حکیمی متأله و صاحب کشف و شهود عروج داده،سخن رفته که در این مقال به اجمال بدان اشارت میرود.
خلاصه ماشینی:
"(الیاده،ص 981)آب از طریق آیین رمز آموزی صورت ولادتی نو است که همراه با پاکی و تقدس و قدرت تازه است با توجه به این امر است که گیو به کیخسرو میگوید: چه اندیشی ار شاه ایران تویی پناه دلیران و شیران تویی به بد آب را کی بود با تو راه که با فر و برزی و زیبای گاه (فردوسی،ج 2،ص 262) دریا آستانهء ورود کیخسرو به حریم انس و عالم غیب بود که با عبور از آن امکان عروج و دریافت انوار الهی را یافت و«نفس او به عالم اعلا عروج کرد و متنقش گشت به حکمت حق تعالی و انوار حق تعالی او را پیدا شد و پیش او باز آمد و معنی«کیان خره»را دریافت» (سهروردی،ص 781) از سوی دیگر فرزانهء طوس توجه دارد که پس از خروج از توران باید پاک شد و با تنی روشن و نورانی به ایران مقدس و اهورایی جان وارد شد.
طلب و سفر هفت سالهء کیخسرو در جستوجوی افراسیاب آکنده از حوادث و ماجراهای معجزه آساست:بیابان پیمایی،دریانوردی پر از رمز و راز تا مراحل چین و ماورای چین تا سرحد دوردست مکران که در آنجا این قهرمان سفری هفت ماهه را در دریا آغاز کرد تا سرانجام به قلعهء گنگ دژ رسید که افراسیاب آن را اختیار خود گرفته بود و جهانجوی چون گنگ دژ را بدید شد از آب دیده رخش ناپدید همی گفت:کای داور داد و پاک یکی بندهام دل پر از ترس و باک تو دادی مرا برز و آیین و فر سپاه و دل و اختر و پای و پر سیاوش که از فر یزدان پاک چنین باره برکشید از مغاک ستمگر برو بر بینداخت دست دل هرکس از کشتن او بسخت (فردوسی،ج 4،ص 09) چون از آمدن کیخسرو به افراسیاب آگاهی بیامد،از گنگ دژ بگریخت."