چکیده:
یستعمل «حتی» فی هذه اللغة، کحرف من حروف المعانی و لإفادته المعانی المختلفة،
انصرف النحاة من البصریین و الکوفیین إلی تبیین معانیه و شکوا من صعوبة تعدد
الأوجه و تـشعب الأقوال فیه لدرجة أنه قیل: «حتی حتحت قلوب النحویین»
و یروی أن الفراء ـ و هو من النحاة الکوفیین ـ مات و فی نفسه شیء من «حتی».
یستعمل «حتی» فی هذه اللغة ـ کما یجیء فی ما بعد ـ فی ثلاثه معان حقیقیة، و
هی إما لانتهاء الغایة و إما للتعلیل أو للاستثناء و یستعمل فی هذه اللغة
الوحیانیة و فی علم النحو و فقا علی قول نحاة البصرة، علی ثلاثة أوجه فجعلوه:
1 ـ حرف جر ؛ 2 ـ حرف عطف؛ 3 ـ حرف ابتداء، وزاد الکوفیون وجها رابعا
هو أنه حرف نصب ینصب المضارع، و لکل قسم أحکام ندرسها فی المباحث
التالیة.
خلاصه ماشینی:
"فرق سوم: سومین فرقی که «حتی» عاطفه با «واو» عاطفه دارد این است که اگر «حتی» معطوفی را که خود مجرور به حرف جری است بر یک معطوف علیه مجرور، عطف نماید، واجب است که آن حرف جر بر معطوف نیز وارد یا به عبارت دیگر، اعاده شود، و علـت آن است که با این اعاده فرق بین «حتی» عاطفه و «جارة» مشخـص میشود، زیرا حرف جر بر حرف جر دیگری داخل نمیشود، و در صورت عدم اعاده، التباس در معنی پیش میآید به مانند این مثال «سافرت فی الأسـبوع الماضی حتی فی آخره» این عبارت به این شکل زمانی گفته میشود که منظور از مسافرت، مسافرت مستمر از ابتدای هفته تا پایان آن نبوده، بلکه سفر به صورت مقطـع و در چند نوبت صورت گرفته باشد، و یک سفر از آن سفرها نیز در پایان هفته، تحقق یافته باشد، و اگر حرف «فی» بعد از «حتی» إعاده نشود، این طور گمان میرود که یک سفر به صورت متوالی از ابتدای هفته تا انتهای آن بوده است، و حال آنکه مقصود گوینده، اتصال در مسافرت و توالی در آن نیست و پرواضح است که إعاده جار در عبارت، تناوب را میفهماند و به جهت برطرف شدن همین التباس، لازم است که حرف جر إعاده شود."