چکیده:
دورهی کیان در شاهنامه از کیقباد آغاز میشود و از مهمترین دورههای اساطیری حماسهی ملی به شمار میرود کیکاووس،فرزند کیقباد،از مهمترین نقشآفرینان این دوره بوده است.بسیاری از داستانهای جذاب و گیرای حماسی مانند جنگ مازندران،جنگ هاماوران،سفر به آسمان،رستم و سهراب و سیاوش در عصر وی رخ میدهد.به نظر میرسد این داستانها از ویژگیهای ساختاری روشنی پیروی میکنند.درنگ در این داستانها نشان میدهد که الگوهایی خاص در این داستانها تکرار میشود.این پژوهش بر آن است تا برپایهی دیدگاههای مطرح شده در ساختارگرایی با تأکید بر روش پراپ،چگونگی ساختار داستانهای مربوط به دوران کیکاووس را بررسی کند و روشن سازد که کدام داستانها ساختاری همانند دارند و کدام،ساختاری متفاوت؟ یافتههای پژوهش نشان داد کارکردهای اصلی در این داستانها-به جز داستان رستم و سهراب-تقریبا یکسان است.همچنین با اطلاعات برونمتنی تکمیل شده، در مجموع دیدی نو به مخاطب میبخشد و تصویری تازه از شخصیتها به ویژه رستم،کیکاووس و...ارائه میکند.
خلاصه ماشینی:
"کیکاووس در این داستان مانند دیگر موارد پیشین،بیهیچ مقاومتی درخواست عامل کارکرد 1 را میپذیرد: بدو گفت شاه این سخن درخورست بر او بر تو را مهر صد مادر است سپهبد سیاووش را خواند و گفت که خون و رگ و مهر نتوان نهفت (همان،ج 3:41) همانگونه که پیشتر گفته شد،این داستان ساختاری پیچیدهتر دارد و جزییات آن به مراتب بیشتر است و در نتیجه،دارای کارکردهای فرعی بیشتری است:3 دیگر تفاوت مهم کارکرد 2 در داستان سیاوش با دیگر داستانهای مورد بحث،این است که عامل فریب(سودابه)به یک کنش بسنده نمیکند و پیدرپی به شکلهای گوناگون،داستان را به پیش میبرد.
بزرگان ایران پس از شکست نقشهی کاووس،با یکدیگر به گفتوگو میپردازند و وی را به دلیل رفتار نابخردانهاش،نکوهش میکنند: به رستم چنین گفت گودرز پیر که تا کرد مادر مرا سیر شیر همی بینم اندر جهان تاج و تخت کیان و بزرگان بیدار بخت چو کاووس نشیندم اندر جهان ندیدم کس از کهتران و مهان خرد نیست او را نه دانش نه رای نه هوشش به جایست و نه دل به جای (همان،451) در ادامه،گودرز مخالفت خود را با شاه چنین بیان میکند: به گیتی جز از پاک یزدان نماند که منشور تیغ تو را بر نخواند به جنگ زمین سر به سر تاختی کنون به آسمان نیز پرداختی (همان،551-451) 3.
سپرد این به سالار گیتی فروز به نوی همه کشور نیمروز چنان کز پس عهد کاووس شاه نباشد بران تخت کس را کلاه مگر نامور رستم زال را خداوند شمشیر و کوپال را (همان،521) در ابیات بعد اشاره میشود که شاه دورهای از شادی و عدالت را آغاز میکند و به بذل و بخشش در میان همهی بزرگان و پهلوانان ایران میپردازد."