چکیده:
جریان سیال ذهن،روشی نسبتا جدید در داستاننویسی است که نویسندگانی چون دورثی ریچاردسون،ویرجینیا وولف و جیمز جویس،در آثار خود از آن بهره گرفتهاند.ویژگی این روش،ارائهی جریانی از اندیشهها و تصاویر ذهنی است که اغلب فاقد یکپارچگی و ساختار مشخص هستند؛طرح داستان،مرزهای زمان و مکان متعارف را درمینوردد و خواننده تنها از طریق واگویههای شخصیتها، میتواند به طور نسبی،به درک آن نایل آید.این شیوه در کشور ما از همان آغاز رماننویسی به سبک نوین،در آثار نویسندگانی چون صادق هدایت و صادق چوبک مورد استقبال قرار گرفت.صادق چوبک در رمان سنگ صبور،برای به تصویر کشیدن روحیات پیچیده و اغلب هولناک اشخاص داستان و برای رخنه به اعماق روان آنها،از تکنیک جریان سیال ذهن و به خصوص از شیوهی تکگوییهای درونی،مدد گرفته است؛روشی که مبتنی بر تداعی آزاد معانی است و با تلفیقی از ناتورالیسم سیاه،سنگ صبور را در ردیف یکی از بهترین نمونههای این سبک خاص قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"صادق چوبک در رمان سنگ صبور،برای به تصویر کشیدن روحیات پیچیده و اغلب هولناک اشخاص داستان و برای رخنه به اعماق روان آنها،از تکنیک جریان سیال ذهن و به خصوص از شیوهی تکگوییهای درونی،مدد گرفته است؛روشی که مبتنی بر تداعی آزاد معانی است و با تلفیقی از ناتورالیسم سیاه،سنگ صبور را در ردیف یکی از بهترین نمونههای این سبک خاص قرار داده است.
این کتاب که در واقع آخرین رمان چوبک نیز محسوب میشود،ازآنروی در ادبیات داستانی معاصر اهمیت دارد که در آن،یک نویسندهی ایرانی،برای اولینبار از چند راوی برای روایت داستان استفاده کرده است.
شخصیتهای این داستان،در کنار هم،ولی در دنیایی متفاوت و جدا از هم زندگی میکنند و به همین دلیل،چوبک دریافته است که بهترین شیوهی روایت داستان، شیوهای است که در آن شخصیتها بدون مخاطب قرار دادن یک دیگر در تنهایی خود و برای خود بیندیشند و محتویات ذهن آنها از طریق تکگویی درونی مستقیم ارائه شود.
چوبک در سنگ صبور برای نمایش و حتی بزرگنمایی هر آنچه سیاهی وپلشتی و نابسامانی و بیعدالتی میپندارد، به سراغ قربانیان فلکزدهی جامعهی بیرحم و قسی القلب رفته،با استفاده از تریبون آزاد تکگویی درونی،به اشخاص داستان خود این فرصت را اعطا میکند تا فارغ از هرگونه قیدوبند درست یا نادرست،منویات پستوی ذهن خود را آشکار کنند و روی دایرهی متن بریزند.
آنچه که موجب تمایز و تفاوت این شیوه با سایر شیوههای داستاننویسی است،آن است که در این تکنیک،نویسنده در صدد است که حایلی به نام ذهن یا روایت خود را از میان خوانندهی اثر و اشخاص داستان بردارد و مخاطب را بیواسطه با ذهنیات پنهان شخصیتها مواجه کند و از این طریق،تصویری دقیقتر و واقعیتر از شخصیت ارائه نماید."