چکیده:
طرح مساله: در این مقاله، نقش فعالیت سیستم های مغزی/ رفتاری در تعدیل ارتباط بین حمایت اجتماعی و افسردگی مورد بررسی قرار گرفته است.
روش: در پژوهش حاضر سعی شده است که همبستگی بین متغیرهای مورد مطالعه بررسی شود. بدین منظور 195 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب بر اساس نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت بودند از: پرسش نامه شخصیتی گری- ویلسون، پرسش نامه حمایت اجتماعی وکس، و پرسش نامه افسردگی بک.
یافته ها: یافته های پژوهش بیان گر آن بود که: بین حمایت اجتماعی و گرایش به افسردگی رابطه منفی معنادار وجود دارد؛ ارتباط بین فعالیت سیستم فعال ساز رفتاری و میزان گرایش به افسردگی معنادار نیست؛ بین میزان فعالیت سیستم بازداری رفتاری و گرایش به افسردگی رابطه مثبت معنادار وجود دارد و رابطه میان حمایت اجتماعی و افسردگی در شرایطی که سیستم بازداری رفتاری غلبه دارد بیشتر است.
نتایج: نتایج حاصل بر نقش واسطه ای سیستم بازداری رفتاری در ارتباط بین حمایت اجتماعی پایین و گرایش بیشتر به افسردگی تاکید می ورزد و از لحاظ کاربردی زمینه را برای فهم تفاوت های فردی در زمینه حساسیت ساخت های مختلف عصبی و آسیب پذیری متفاوت افراد فراهم آورده است.
خلاصه ماشینی:
"نتایج:نتایج حاصل بر نقش واسطهای سیستم بازداری رفتاری در ارتباط بین حمایت اجتماعی پایین و گرایش بیشتر به افسردگی تاکید میورزد و از لحاظ کاربردی زمینه را برای فهم تفاوتهای فردی در زمینه حساسیت ساختهای مختلف عصبی و آسیبپذیری متفاوت افراد فراهم آورده است.
با توجه به مطالب پیشین،از آنجایی که پاسخهای سیستم بازداری رفتاری در قبال برپایی،فرد را بهسوی درماندگی و افسردگی سوق میدهد و در قالب اجتناب فعلپذیر (عدم فعالیت یا تسلیم)یا خاموشی تجلی مییابد،آیا میتوان با توجه به رابطۀ بین حمایت اجتماعی و افسردگی،فعالیت سیستم بازداری رفتاری را به عنوان متغیر واسطهای در این ارتباط بررسی نمود؟به عبارت دیگر،در پژوهش حاضر که با هدف بررسی بنیادهای زیستی تعیینکنندۀ افسردگی طراحی شده،محقق بر آن است تا با پیگیری روند مطالعات مربوط به سیستمهای مغزی/رفتاری و توجه به نتایج این قلمرو پژوهشی و بررسی نظریهها و یافتههای پژوهشی در مورد فعالیت سیستمهای مغزی/رفتاری به بررسی این موضوع بپردازد که آیا افرادی که دارای یک سیستم فعالساز رفتاری ضعیف هستند و یا غلبه سیستم بازداری رفتاری در آنها زیادتر است،بیشتر مستعد افسردگی هستند یا نه؟و آیا افرادی که از لحاظ فعالیت سیستمهای مغزی/رفتاری با یکدیگر تفاوت دارند،از نظر واکنش به حمایت اجتماعی نیز با یکدیگر متفاوتند یا نه؟بدین ترتیب فرضیههای زیر (1).
شاید بتوان در مورد یافته پژوهش اخیر مبنی بر رابطۀ غیر معنادار بین میزان فعالیت سیستم فعالساز رفتاری و گرایش به افسردگی این نکته را پذیرفت که آمادگی برای تجربه عواطف منفی بهوسیله عوامل متعددی تعیین میشود و بهدلیل پیچیدگی مبنای فیزیولوژیکی عاطفه،مرتبط ساختن سیستم فعالساز رفتاری با حالات غمگینی با مشکلات قابل توجهی مواجه میگردد )9891,setaB( .
اگرچه،این پژوهش در زمینۀ گرایش به افسردگی،بر فعالیت سیستم بازداری رفتاری تاکید میورزد،نمیتوان تغییرات ناشی از حمایت اجتماعی و گرایش به افسردگی را محدود به پاسخ سیستمهای مغزی/رفتاری دانست و نیاز به پژوهشهای آیندهنگر که نقش متغیرهای واسطهای جدیدی را در این ارتباط بررسی نماید به خوبی محسوس است."