خلاصه ماشینی:
"آرزوی ایرانیها و بخصوص اهالی رسانه،اصحاب فکر و تلاشگران جامعه مدنی،این فراز از شعر بلند سایه است: بهارا،دامن افشان کن زگلبن مزار کشتگان را غرق گل کن بهارا از گل و میآتشی ساز پلاس درد و غم در آتش انداز بهارا شور شیرینم برانگیز شرار عشق دیرینم برانگیز بهارا شور عشقم بیشتر کن مرا با عشق او شیر و شکر کن گهی چون جویبارم نغمهآموز گهی چون آذرخشم رخ برافروز بهارا زنده مانی زندگی بخش به فروردین ما فرخندگی بخش هنوز اینجا جوانی دلنشین است هنوز اینجا نفسها آتشین است مبین کاین شاخه بشکسته،خشک است چو فردا بنگری پر بیدمشک است مگو کاین سرزمینی شورهزار است چو فردا در رسد،رشک بهار است بهارا،شاد بنشین،شاد بخرام بده کام گل و بستان زگل کام اگر خود عمر باشد،سربراریم دل و جان در هوای هم گماریم میان خون و آتش ره گشاییم ازین موج و ازین طوفان برآییم دگر بارت چوبینم،شاد بینم سرت سبز و دلت آباد بینم به نوروز دگر،هنگام دیدار به آیین دگر آیی پدیدار"