خلاصه ماشینی:
"نگاهی به تاریخ شهریاران گنجه و شروان و سایر بلاد آن سامان و مدیحهسرایی قطران دربارۀ آنان این مدعا را روشن میسازد؛چه تمام این مدایح و اشعار که در ستایش ابو الحسن لشکری حاکم شدادی و ابو منصور و هسودان و ابو نصر مملان و امیر فضلون حاکم گنجه و دیگران سروده شده همه به زبان پارسی (*)در ذیل این عنوان بجز شاعران از عالمان و عارفان و طبیبان و حکیمان و ستارهشناسان و موسیقیدانان و سایر برگان پارسیزبان خطه قفقاز نیز سخن رفته است.
و عبدی شروان53و حزین شروانی که زادگاه او در شماخی بود و مثنوی نغز دلکشی دارد و جلال شروانی طبیب و حکیم و شاعر و معاصر شاه شجاع در نیمه قرن هشتم هجری که گفته است: ازین دیار برفتیم وخوش دیاری بود#به آب دیده بشستیم اگرغباری بود جلال رفت و ترا بعد ازین شود معلوم#که آن شکستۀ مسکین چگونه یاری بود در آخر میرزا محمد بن حسن شروانی از سخنوران و عالمان و فاضلان و دارای آثار و تألیفات بسیار،متوفی بسال 1098 هجری که این رباعی ازوست: یاد تو کنم دلم پر از خون گردد#وین دیدۀ اشکخیز جیحون گردد هرچند ز دیده اشک حسرتبارم#در سینهام آتش غم افزون گردد دیگرکمال الدین مسعود است صاحب طبع روان و ذوق سرشار و سرایندۀ این شعار: به سوز سینۀ مستان به رقت می ناب#که نیست سوز مرا سازگار غیر شراب این شعر هم در صنعت قلب مستوی بر قدرت طبع او گواهست: شکر دهنا غمی مداری#ای راد می مغانه درکش اگرچه رشته سخن در این باب هیچگونه تفصیل و اطناب را برنمیتابد ولی ذکر نام برخی دیگر را از سخنوران این سرزمین بیجا و نامناسب نمیداند و آن گروه سوم از شعرای شروانست که از آغاز قرن یازدهم تا پایان قرن سیزدهم به جلوهگری پرداختهاند."