چکیده:
تبیین مفهوم عدالت اقتصادی و شاخصهای آن یکی از دغدغههای اقتصاددانان است. علیرغم مطالعات انجام گرفته در این زمینه،تلاش چندانی برای استخراج شاخصهای عدالت اقتصادی در نگاه اسلام صورت نگرفته است.در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی این فرضیه را مطرح میکنیم که تدوین شاخصهای عدالت اقتصادی در دیدگاه اسلامی مستلزم تفکیک میان چهار معنای عدالت یعنی تساوی،دادن حق صاحبان حق، توازن و اعتدال و همچنین تمایز میان قلمروهای آن است.عدالت اقتصادی در عرصههای تولید،توزیع،مصرف و فرصتها و خدمات عمومی ظهور پیدا میکند.معیار عدالت در توزیع فرصتها،برابری و مساوات،و در توزیع کارکردی،استحقاقی سهمی است که با تراضی به دست میآید و شاخص آن قیمت بازاری است.معیار عدالت در توزیع درآمد و ثروت،توازن است.هرفطرت سالمی تصاحب 99%امکانات کره زمین توسط 1%از افراد جامعه را بیعدالتی میپندارد.این بیعدالتی را نمیتوان با این منطق که«آنان با بازوی خود کسب کرده و خمس و زکاتش را پرداخت کردهاند»،توجیه کرد.معیار عدالت در رعایت حقوق نیازمندان،استحقاق در حد کفاف و شاخص آن حد کفاف و در پرداخت حقوق مالی بستگان،استحقاق عرفی است و شاخص آن اعتدال عرفی میباشد.
Expounding the concept and indicators of economic justice is one of the concerns of economists. Despite the studies carried out in this field, there have not been serious attempts to delve into the Islamic view of the indicators of economic justice. Using an analytical method, the present paper proposes that an Islamic formulation of such indicators necessitates distinguishing between four meanings of justice, i.e. equality, giving the rights to those who deserve them, balance and moderation and recognizing the difference between their domains. Economic justice is clearly evident in production, distribution, consumption, and public services and opportunities. The criterion of justice in distribution of opportunities is equality, and its criterion in functional distribution is an entitled share received mutual consent, and its indicator is market price. The criterion of justice in the distribution of income and wealth is balance. Every sound nature considers controlling %99 of the earth's capacities by %1 minority as injustice. Such injustice cannot be justified on the grounds that "this %1 minority has acquired the wealth by the sweet of their brows and paid zakat and khums on it". The criterion of justice in the observance of the rights of the poor is sufficiency-based entitlement and its indicator is living at sufficiency level. The criterion of justice in paying financial rights to relatives is commonly accepted entitlement and its indicator is moderation in its common sense
خلاصه ماشینی:
uk"/>/ سیدمهدی معلمی<FootNote No="3" Text="دانشجوی کارشناسی ارشد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(دریافت: 31/3/1390 – پذیرش: 17/6/1390"/> چکیده &lt;Abstract&gt;تبیین مفهوم عدالت اقتصادی و شاخصهای آن یکی از دغدغههای اقتصاددانان است.
با تعریف شاخصهای عدالت اقتصادی بر اساس مبانی و متون اسلامی، و به کارگیری آنها در کنار شاخصهای دیگر، میتوان وضعیت موجود اقتصاد جامعه و تطابق آن با اقتصاد اسلامی را مورد ارزیابی قرار داد و راهبردها و راهکارهای مناسب برای بهبود آن ارائه کرد.
همة معانی عدالت اقتصادی، بلکه عدالت به صورت مطلق را میتوان به مفهوم «اعطاء کل ذی حق حقه» گرفت (یعنی همان کاری که شهید مطهری کرده است)<EndNote No="22" Text=" مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 81-78.
این پرسش مطرح است که: آیا در اسلام، تفاوت فاحش طبقات درآمدی پذیرفته شده است؟ آیا جمع مال و ثروت از نظر آموزههای اسلامی محدودیت دارد یا نامحدود است؟ آیا در جامعة اسلامی، در حالی که عدهای از کمترین امکانات محروماند، فرد اجازه دارد ثروتهای هنگفت جمع کند؟ برخی معتقدند: تنها در مصرف است که محدودیت، یعنی حد اسراف، وجود دارد؛ پس اگر جمعآوری ثروت از راه صحیح و شرعی صورت گیرد (و واجبات مالی، یعنی خمس و زکات، پرداخت شود) انباشت ثروت فراوان ایرادی ندارد، هر چند در همان حال افرادی از کمبود امکانات رنج ببرند.
در آموزههای اسلامی، نظارت دولت جهت کنترل استفادة بخش خصوصی از منابع برای تضمین تحقق عدالت در این حوزه ضروری دانسته شده است؛ همچنانکه حقوق و مصالح نسلهای آینده نیز مورد توجه قرار گرفته است.