خلاصه ماشینی:
"مانند اینکه: -یک کشور برای آموزش و پرورش خود چقدر باید خرج کند؟واین مخارج را چگونه و از چه منابعی باید تأمین نماید؟ -آیا هزینههای آموزش و پرورش را باید جزء هزینههای مصرفیبحساب آورد یا جزء هزینههای سرمایهای؟اگر جزء هزینههای سرمایهایاست میزان بازده آن در مقایسه با بازده انواع دیگر سرمایهگذاران چگونهاست؟و اگر یک امر مصرفی است،تا چه اندازه مصرفکنندگان نسبت بهتقاضای آن از خود اختیار و حق انتخاب دارند؟ -بهترین و مطلوبترین روش برای ترکیب نهادهها یا عوامل تولیدی درنظام آموزشی که عبارتند از:وقت شاگردان و معلمان،تأسیسات آموزشی،تجهیزات،وسایل و مواد آموزشی،کدامند؟ -مطلوبترین ساخت هرم آموزشی در آموزش و پرورش رسمی،کهسطوح و رشتههای مختلف تحصیلی را در برمیگیرد،کدام است؟وتخصیص منابع برای هر سطح و رشته و فعالیت چگونه است؟ -بهترین و مطلوبترین ترکیب آموزش و پرورش رسمی و آموزش وپرورش غیر رسمی،(یعنی آموزش و پرورش ضمن انجام کار،آموزش وپرورش بزرگسالان و غیره)چگونه است؟و تخصیص منابع در این زمینهچگونه باید باشد؟ -راههای کاهش هزینهها و بهبود کارآیی نظام آموزشی کدامند؟ -و بالاخره آموزش و پرورش چه سهمی در توسعۀ کلی منابع انسانیدارد؟و تا کجا میتوان با برنامهریزی منظم از بسط بیرویۀ آموزش وپرورش،بیکاری تحصیلکردگان و افت تحصیلی جلوگیری نمود؟ د-رابطۀ اقتصاد آموزش و پرورش با مکتب اقتصادی اکنون پیش از پرداختن به بحث دربارۀ اقتصاد آموزش و پرورش،لازم است که تفاوت«علم اقتصاد»و«مکتب اقتصادی»و چگونگی رابطۀآنها با یکدیگر شناخته شود و موضوع علم اقتصاد و مفاهیم اصلی این علم دررابطه با مکتب اقتصادی روشن گردد و هم چنین تفاوت دیدگاه مکاتبمختلف با مکتب اسلام(نسبت به علم اقتصاد)بیان شود تا پس از آن بهجنبههای دیگری از اقتصاد آموزش و پرورش بپردازیم."