خلاصه ماشینی:
"میتوان گفت که اساس و بنیان دفاع صاحب اثولوجیا از تعریف ارسطویی از نفس-که آن را صورت جسم بدن خوانده و بنابراین لازمهء آن عدم انفکاک نفس از بدن است و این منافی با تجرد و بقای نفس ناطقه است -در این نکته خلاصه میشود که صاحب اثولوجیا هر چند در صورت بودن نفس در نظر ارسطو شکی روا نمیدارد ولکن میان دو گونه صورت قائل به تمییز گشته و صورت طبیعی و صناعی(الصورة الطبیعیة و الصناعیة)81را که صورتی ملازم با ماده و غیر مفارق از آن است(صورة لازمة غیر مفارقة)91یا به عبارت دیگر صورت تمامیت و فعلیت طبیعی(صورة تمامة طبیعیة)را از صورت فاعلی فرق مینهد و انطلاشیا و صورت تمامیت و فعلیت بودن نفس را در نزد ارسطو غیر از آنگونه صورت و تمامیتی میداند که جرمیون معتقد به آن بوده و به زعم صاحب اثولوجیا و با قیاس به نفس، ارسطو را نیز چنین تفسیر کردهاند.
23 به هر حال این دفاع صاحب اثولوجیا از تعریف ارسطویی از نفس که کمابیش ریشه در تعالیم خود ارسطو نیز دارد،مشکل تجرد نفس انسانی و بقای آن را بر طبق این تعریف و بنابر مبنای صورت بدن بودن نفس،مرتفع نمینماید؛زیرا که نفس هر چند به مانند صورت طبیعی و صناعی و تمام طبیعی مفعول نیست ولکن به هر روی،صورت است و از آن جا که صورت جسم موجود زنده بوده و به عبارت دیگر صورتی از برای مادهای است،و به مانند عقول صورت محض و مجرد از ماده نیست،انفکاک و تجرد آن از جسم بدن ممکن نخواهد بود و در حقیقت خود ارسطو نیز به اشکالی که از رأی او دربارهء انسان حاصل میآید،واقف بود و چون در وجود انسان،قائل به اصل مبدأ و مجردی به نام عقل بود،در انسان به وجود عاملی بیش از آن چه صورت بدن به شمار (23).."