چکیده:
حافظ بزرگترین غزلسرای عرفانی ابر ورنکی انهابغ عالم انسانی است و ابن قارض عمر
منوگی ۶۳۷ د.تی بزرگترین گویندة متصوّف/در زا کارت
میان حافظ و ابن فارض, از جهات مشربه» عرفان و حکمت نظری اختلاف و اقتراتی فراوان و از جهت
بسیاری از معانی و مضامین عرقانی اشتراک وجود دارد. این مقاله سعی بر آن دارد که پارهای از وجوه
مشابهت و قابل مقارنه و مقایسه بین این دو شخصیّت بزرگ را که یکی از غرب کشورهای اسلامی و
دیگری از شرقی کشورهای اسلامی است و با فاصلة یکصد و شصت سال از یکدیگر میزیستهاند. با
استفاده و استناد از شواهد شعری هر دو نابغه و نادرهگوی عاشق باز نموده و به تحریر آورد که از نظر
تاریخ ادببات و ادبیات تطبیقی حائز اهمیّت و اعتبار است,
خلاصه ماشینی:
"حافظ این مضمون را زیبا سروده است:{Sفاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم#بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم#تا شدم حلقه بگوش در میخانۀ عشق#هر دم آید غمی از نو به مبارک یادمS}غ 317 {Sبه ولای تو که گر بندۀ خویشم خوانی#از سر خواجگی کوی و مکان برخیزم#S}غ 362 {Sحافظ از جور تو حاشا که بنالد روزی#من از آن روز که در بند توام آزادم#S}حافظ تشریح86/ -حافظ و ابن فارض کشتۀ عشق را،زندگی جاودانه و حیات همیشگی میدانند {Sاین قصۀ عجب شنو کز بخت واژگون#ما را بکشت یار به انفاس عیسوی#S}غ 486 {Sزیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت#کانکه شد کشتۀ او نیک سرانجام افتاد#S}غ 111 {Sبا صبا در چمن لاله سحر میگفتم#که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان#گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم#از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان#S}غ 387 {Sقتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود#ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود#S}حافظ تشریح 82-84 {S1-ولی منک کاف،إن هدرت دمی،ولم#اعد شهیدا،علم داعی منیتی#2-و لم تعسفی بالقتل نفسی بل لها#به تسعفی إن أنت أتلفت مهجتی#3-و کم فی الوردی مثلی أماتت صبابه#و لو نظرت،عطفا ألیه،لأ حیت#4-إذا ما أحلت فی هواها دمی،ففی#ذری العز و العلیاء قدری أحلت#S}دیوان 72 1-اگر مرا بکشی و خونم را مباح کنی،همین شرف و افتخار برایم بس است که دانستم قتلم ازسوی تو بوده است."