خلاصه ماشینی:
"نخست آنکه نشانهشناسی پس از گذر از ساختارگرایی صرف،تجربهی پساساختارگرایی و نیز تعامل با رویکردهای یا رشتههایی چون تحلیل گفتمان،مطالعات فرهنگی و رشتهها یا رویکردهایی مانند آنها، موضوع تحلیلش متن،آن هم متنی«گفتمانمند»شده است؛گفتمانمند به این تعبیر که متن را سازندهای در بافت و شرایطی خاص ایجاد کرده است،و از سوی دیگر در بافت و شرایطی خاص توسط بازساندهای دیگر،در تعامل با سازنده-در حضور یا در غیاب او-تفسیر میشود.
اما در بخش دوم از دورهی سوم،گفتمان به شکل فرایند بررسی میشود و در واقع متن در بافت و کاربرد است که مورد توجه قرار میگیرد و گاه به شکلی جامعهمدارانهتر،در ارتباط با متنساز و متنخان و بسیاری از عوامل و عناصر اجتماعی و فرهنگی دیگر بررسی میشود.
در واقع،شاید بتوان گفت نشانهشناسی به معنای تحت اللفظی«نشانهشناسی» دیگر وجود ندارد و به عبارت بهتر،در هستی آن استحالهای صورت گرفته است:نشانهشناسی دیگر «متنشناسی»یا به عبارت دیگر«معناشناسی متن»و به عبارت بهتر،«معناشناسی گفتمانی»است و با رشتهها یا رویکردهای بسیاری چون تحلیل گفتمان،مطالعات فرهنگی،مردمشناسی،قومنگاری، روانشناسی،جامعهشناسی و حتی رشتههایی چون زیستشناسی(برای مثال،نشانهشناسی زیستی21)همپوشانی فراوانی پیدا کرده است،چنانکه در برخی موارد جدا کردن آنها سخت مینماید؛ از آنها الهام گرفته و در مقابل بر آنها نیز تأثیر زیادی نهاده است-در اینجا دو واژهی«رشته»و «رویکرد»در کنار هم به کار رفت چون در بسیاری از موارد،همچون در مورد خود نشانهشناسی یا تحلیل گفتمان،مشخص نیست آیا با یک رشته روبهروییم یا یک رویکرد:به این نکته در ادامه نیز اشارهای خواهد شد."