چکیده:
ورود مغولان و استقرار آنها در آذربایجان چنان تحولی در تصوف ایجاد کرد که در طی دو قرن بعدی چهرهی این بخش از فرهنگ ایرانی-اسلامی را تغییر داد.حتی بر اثر حوادثی زمینهی تغییر مذهب کلامی صوفیان را نیز فراهم ساخت.یورش تیموری لنگ در این تحولات نقش مهمی داشت،یورشهای سهگانهی او به ایران و آذربایجان و استقرار جانشینانش در منطقه و رقابت ترکمانان جهت دستیابی به قدرت در آذربایجان هرچند در ابتدا برای متصوفه فرصتی فراهم ساخت،اما در بیشتر موارد مصیبتبار بود،زیرا مانع رونق مباحث نظری عرفان و سیر و سلوک عملی صوفیان گردید و در این میان تنها راه برای اظهار تمایل به تصوف و عرفان گشوده شد و انقطاع از اجتماع یا عضویت در گروههای ظاهرا صوفیانه همواره گردید.در نهایت با افول تصوف سنتی در منطقهی آذربایجان،بیشتر صوفیان به آناتولی مهاجرت کردند و عدهای نیز به عنوان«مجاهد»برای جامهی عمل پوشاندن به اهداف سیاسی-نظامی قدرتمندان تلاش کردند و در به سلطنت رسیدن خانقاهیانی از آذربایجان مؤثر شدند. این نوشتار بر آن است تا گوشهای از وضعیت تصوف آذربایجان در اواخر قرن نهم، واپسین صوفیان و فاصله گرفتن آنان را از اصول اساسی تصوف را مورد بررسی قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"3 از همین نقشبندیان منفرد میتوان به شیخ شرف الدین یعقوب رومی نیز اشاره کرد که اهل جذبه بود و سالها در بلاد روم(آناتولی)میگشت و نهایت آنکه در قریهی اسکو واقع در آذربایجان خانقاهی بپا کرد و سادات آن منطقه را پیرو خود کرد (همو،96/2)وی در ابتدا پیرو سلسلهی نقشبندیه به طریق و ملازمت میرسید محمد (1).
سلسلهی طریقت او از طریق شیخ مجاهد و شیخ ابراهیم(فرزندان شیخ مصطفی عزیز کندی)به شیخ فخر الدین عبد الغفار اردبیلی مشهور به کله بابای مراغهای میرسیده است(تربیت،741)مولانا محمد مراغهای پیروانی داشته که از دراویش به ارباب هنر بودند مانند درویش پیر نبی،مولانا متینی شاعر و مولانا خواجه جان(همو،741) در واقع این صوفی مراغهای نمونهای از تحول تصوف آذربایجان در دورهی گذر از قرن نهم به دورهی صفویه است که چگونه تصوف سنتی اوایل قرن هشتم به تدریج به مکتبی از تصوف میرسد و اینکه صوفیان بیشتر اخلاق درویشی داشتند و در کنار حرفه و هنرهای خاص خود به تصوف هم میپرداختند و تنها گوشهای از زندگی آنان به تصوف و درویشی واگذار شده بود.
برخی هم به صورت شاعران پارسیگوی دربار و مجالس پاشاها بودند و به تدوین کتاب به زبان فارسی میپرداختند مانند لطیفی اردبیلی،فرزند قاضی شیخ کبیر(قاضی دیرین اردبیل)که در ادب و عرفان مورد توجه مردم و دولتیان بود توسط سلطان سلیم عثمانی در سال 029 ق و در کهنسالی به خاک عثمانی برده شد و عاقبت در مصر به همراه احمد پاشا سردار عثمانی کشته شد (039 ق)(کربلایی،271/1)یا عبد الله شبستری از نوادگان شیخ محمود شبستری،عارف بزرگ ایران و آذربایجان که ابتدا به سمرقند کوچید و عاقبت به دیار روم رفت و سرانجام شیوهی سیر و سلوک را کنار نهاد و به شاعری متصف شد."