چکیده:
در همه ادیانء ظهور منجی آخرالزمان وعده داده شده است؛ کسی که با آمدنش جهان پر از
عدل میشود. همه این ادیان.با وجود عقیده مشترک در ور منخی, در اینکه منحی چه
کسی است اختلاف دارند. در اسلام نیز ظهور مهدی وعده داده شده اما فرقههای
مختلف اسلامی در شخص وی هم عقیده نیستند. یکی از اصلیترین فرقههای اسلامی؛
تشیع است. با رحلت امام صادق ع در سال ۱۴۸ق / ۷۶۵م پیروانش به سه گروه اسماعیلیه.
ناووسیه و امامیه تقسیم شدند که هر یک مهدی را از منظر خود جستوجو میکردند. برای
اسماعیل بن جعفر صادق (ع) میدانستند. همچنین در فرقه اسماعیلیه نیز بارها شخص
مهدی و دایره رسالت وی تغییر یافت» چنان که اسماعیلیان متقدمء به ظهور محمد بناسماعیل بن جعفر صادق نی به عنوان آخرین منجی» عقیده داشتند. خلفای فاطمی نیز خود
را از نسل محمد بن اسماعیل دانستند و نظریه ظهور متوالی مهدیها و تکامل تدریجی
جهان را مطرح کردند. در دوره نزاریان آلموت هم دوباره نقش مهدی تعریف شد و ظسور
مهدی به صورت متناوب و نه متوالی» صورت گرفت. در قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی»
با سقوط قلعههای اسماعیلیه توسط مغولان» این بار نزاریان در هیئت صوفیه به تبلیغ برای
ظهور امامی پرداختند که غایب بود. از عللی که بارها شخص و رسالت مهدی آخرالزمان در
نظام عقیدتی اسماعیلیان تغییر یافت» تطابق آرمانهای فرقه اسماعیلیه با شرایط سیاسی
موجود؛ توسط حکمرانان اسماعیلی بود. فقهای این فرقه در برابر عمل انجام شده به تعریف
قیامت». شخص و رسالت مهدی پرداختهاند.
این مقاله به بررسی تطبیقی اندیشه مهدویت (ظهور مهدیهاء آخرالزمان گرایی» قیاست.
ستر و ...) در نظام سیاسی - عقیدتی فاطمیان و اسماعیلیان نزاری پرداخته است. از آنجا که
اسماعیلیان نزاری در ایران زمین حضور ملقونن و ممعناداری داشتند, تکیه اصلی مقاله بر
آنان استء گرچه بررسی تطبیقی فاطمیان و اسماعیلیّان نزاری را از نظر دور نداشتهایم.
In all religions، it is promised that an end-of-the world savior will come، one with whose arrival the world will become full of justice. Although all religions believe in one savior they have differences regarding his identity. In Islam also، the savior is promised; however، different sects of Islam have different notions about him. One of the main sects of Islam is Shiism. After the death of Imam Sadeq (peace be upon Him) in 765 / 148 A . H . his followers were divided into three groups; Imamieh، Ismaelieh، and Navesieh each of these groups looks for its own Mahdi or savior. For instance، Imamieh considered Mahdi a descendent of their 11th Imam and Ismaelieh considered him one of the descendents of
Ismael Ibn-e Jafar Sadeq. At the same time، in the Ismaelieh sect a lot of times، the savior and his duties changed the first Ismaelian believed in the revelation of Mohammad Ibne-Ismael Ibne-Jafar Sadeq as the savior. The fatemid Caliphs also believed in the successive revelation of several saviours and in the progressive development of the world. In the time of the Nazarian living in Alamut، the role of Mahdi was once again mentioned and the revelation of Mahdi was set to be alternative and not successive. In the seventh A . H / 13th century with the fall of the Ismaelieh fortifications by the Mongols، Nazarian appeared asSufis and made propagenda for the revelation of an absent Imam. Among the reasons which several times led to the change in the identity and duty of Mahdi of the end of the world in the ideological system of the Ismaelieh was the adaptation of the goals of the Ismaelieh sect with the present political conditions which were decided by the Ismaelieh rulers. The Faghihs of this sect reidentified Mahdi، the day of judgment and the duty of Mahdi. This article deals with the comparative study of Mahdaviat thought (revelation of Mahdis، end of the wordlist، day of judgment، etc) in the ideo-political system of Fatemids and Ismaelian Nazari. Since Ismaelian Nazari had a felt presence in Iran، the main concern of the article is with them although the comparative study of Fatemids and Ismaelian Nazari is also done.
خلاصه ماشینی:
"جلالالدین حسن نومسلمان؛بازگشت از نظریه قیامت و سلطه شریعت پناه بردن به کوهستان و نزدیکی به تودهها و عوام و دور شدن از محافل بزرگان،اسماعیلیان را در انزوا قرار داد و اعلام قیامت به این انزوا کمک کرد تا آنجا که در اواخر قرن ششم هجری/ دوازدهم میلادی،از مناظره،تبلیغات و نشر عقاید و اعتقادات نزاریان به دنیای بیرون اثری دیده نمیشود.
سیاست جلالالدین حسن سوم در آشتی با دنیای تسنن به امنیت نزاریان کمک کرد و در توجیه این عمل جلالالدین و لغو قیامت توسط وی، عقیده ستر را مطرح کرده و به تعبیری دیگر از نقش مهدی پرداختند و خواجه نصیرالدین طوسی به توضیح آن پرداخت.
اسماعیلیان متقدم،اصطلاح ستر را برای بیان آن دورههایی از تاریخشان که امام از انظار عموم یا حتی از انظار پیروانش پنهان بود،مانند دوره میانه محمد بن اسماعیل و عبید الله مهدی در تاریخ قدیم اسماعیلیه و همچنین در دوره ستر میان نزار و حسن دوم(حسن علی ذکره السلام) بهکار برده بودند.
اسماعیلیان در انتظار ظهور مهدی نشستند و دوره ستر ائمه نزاری آغاز شد و بدین ترتیب،سران و داعیان اسماعیلی از قرن دوم تا هفتم هجری،از داعی و حجت و نایب امام غایب به مقام امامت تا مهدی آخرالزمان رسیده و سپس با سقوط قلعههایشان توسط مغول،دوباره در نقش داعی شروع به تبلیغ برای امامی کردند که با ظهورش دنیا را پر از عدل خواهد کرد."