چکیده:
ی گویای یک واقعیت میباشد:اینکه باید به دنبال بازبینی در مفهوم،ویژگیها، ریشهها،روندها،بازیگران،ابزارها،نحوه موفقیت و نهایتا پیامدهای انقلابها برآمد.
خلاصه ماشینی:
"برای اینکه یک انقلاب به موفقیت بیانجامد،میبایست شماری از مولفهها در کنار یکدیگر وجود داشته باشند که عبارتند از:دولت باید در نظر مردم به طور قطع غیر عادلانه و بیکفایت به نظر برسد،به نحوی که تهدیدی برای آینده کشور تلقی شود؛نخبگان(به ویژه نخبگان نظامی) میبایست نسبت به دولت بیگانه گشته و تمایل چندانی برای حمایت از آن نداشته باشند؛بخش عمدهای از مردم(شامل گروههای قومی و مذهبی و طبقات اجتماعی)باید بسیج شوند؛و قدرتهای خارجی نیز میبایست از هرگونه اقدامی در جهت کمک به دولت خودداری نمایند یا آن را در استفاده بیش از حد از ابزار قهرآمیز تحت فشار قرار دهند.
این مساله به ویژه در پادشاهیهای سنتی و دولتهای تکحزبی صادق است؛زیرا مولفههای فوق در این نوع حکومتها وجود ندارد:نخست اینکه،رهبران این کشورها اغلب از طریق متوسل شدن به[اندیشه]لزوم احترام به سنت پادشاهی یا ملیگرایی سعی در جلب و حفظ حمایت مردمی دارند؛دوم اینکه،نخبگانی که معمولا از قبل چنین دولتهایی متمول گشتهاند، تنها زمانی دست از حمایت این دولتها برمیدارند که شرایط عینی یا ایدئولوژی رهبران آنها به طور چشمگیری متحول شود؛سوم اینکه،در بسیاری از نمونهها بسیج گسترده مردم با دشواری همراه است؛زیرا این کار نیازمند پیوند میان منافع ناهمگون و متفاوت اقشار فرودست شهری و روستایی، طبقه متوسط،دانشجویان،متخصصین و گروههای قومی یا مذهبی میباشد.
این حکام گاه قادرند تا منصب رهبری را به اعضای جوانتر خانواده خویش واگذار نمایند و این زمانی امکانپذیر است که دولت به گونهای کارآمد عمل نموده و در کنار آن پشتیبانی نخبگان را نیز حفظ نماید؛همانگونه که حافظ اسد در سال 0002 قدرت را به فرزندش بشار منتقل کرد،یا کشوری دیگر حامی رژیم باشد؛برای مثال،در سال 1491 محمد رضا پهلوی با حمایت دولتهای غربی جانشین رضا شاه گشت."