چکیده:
این مقاله، به تبیین مقوله «خاتمیت» از منظر حقوق اسلام می پردازد. صرف نظر از مباحث اپیستمولوژیک، حداقل دو پاردایم سکولار و دینی ناظر به معنای خاتمیت وجود دارد که هر یک از مبانی شناخت شناسی منحصر به فرد برخوردار است. تفسیر خاتمیت با رویکرد سکولار، میان دین و عقل تعارض جدی می بیند و به دنبال سلطه یافتن عقل حداکثری بر جهان و هستی از یک سو و عقلائی شدن گزاره های حقوقی از سوی دیگر است. اما خاتمیت دینی با رویکرد اعتدالی به عقل، ملتزم به وحی می باشد و بر این باور است، از آنجا که عقل بشری به تنهایی نمی تواند تمام نیازها و ملزومات خود را درک کند، ناگزیر مطیع امر قدسی و در اتصال به وحی است
خلاصه ماشینی:
"پرسروصداترین پرسشها و اشکالها درباره همینموضوع است،چگونه ممکن است دین اسلام با قوانین ثابت،نیازهای متغیر انسانها را درزمانها و مکانهای مختلف و در عرصههای گوناگون ز ندگی،به ویژه در عرصههایاجتماعی پاسخگو باشد؟آیا با قوانین محدود نیازمندیهای غیرمتناهی و نامحدود انسانها را میتوان پاسخ داد؟بر چه اساسی میتوان ادعا کرد که اسلام میتواند برای همه زمانهابرنامه زندگی همهجانبه و فراگیر ارایه دهد و بشریت را هدایت کند و در همه اعصارآموزههای متناسب و هماهنگ با مقتضیات زمان داشته باشد؟پاسخ یه این سؤال به تبیینمقوله«خاتمیت»و«نسبت میان عقل و وحی»ارتباط دارد.
بااین بیان،خاتمیت یعنی:کوتاه شدن وسعت هدایتهای آسمانی و چنگ زدن به دامن هدایتها و راهنماییهایی«خرد استقراری»و نیز به پایان رسیدن حجیت و اعتبار سخن کسانیکه مدعی ارتباط با فوق طبیعتاند(اقبال لاهوری،[بیتا]،144-147)وی مینویسد:«الغای کاهنی و سلطنت میراثی در اسلام،توجه دایمی به عقل و تجربه در قرآن و اهمیتی کهاین کتاب مبین به طبیعت و تاریخ به عنوان معرفت بشری میدهد،همه سیماهای مختلفاندیشه واحد ختم دوره رسالت است»(همان،46)این تحلیل و نظر مورد پذیرشروشنفکران پس از اقبال گرفت.
*چگونه میتوان ادعا کرد که پیام انبیا مانند دارو تنها برای مدت محدودیضرورت دارد و حال آنکه روایاتی که بر جاودانگی احکام اسلام تأکید دارند از یکسو،و قرآن که پیامبر را الگو معرفی مینماید از سوی دیگر،به روشنی بر این مطلب دلالت&%05316OHDG053G% میکنند که رابطه میان امت با پیامبر هیچگاه نباید قطع شود."