چکیده:
در سیاست جنایی ماهوی اسلام آن هم در جرائم اموال و مالکیت از قبیل سرقت، نقش بزهدیده مورد توجه است. اینکه سرقت حدی به سرقت تعزیری تغییر عنوان میدهد به واسطه توجه قانونگذار اسلام به نقش بزهدیده است. اگر بزهدیده فرزند بزهکار باشد (پدر) دست پدر را قطع نمیکنند، اگر بزهدیده مال را در حرز مخصوص به خود نگذارد، سرقت، حدی نیست و یا در مبحث کلاهبرداری اگر بزهدیده برخلاف واقع بودن اظهارات کلاهبردار علم داشته است کلاهبرداری مصداق پیدا نمیکند و عنصر فریب باید موجود باشد. یا در مبحث خیانت در امانت، سپردن مال از ناحیه بزهدیده شرط میباشد. با توجه به مراتب قانونگذار اسلامی نقش بزهدیده را در فرایند و تکوین جرم مدنظر قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
اگر بزهدیده فرزند بزهکار باشد (پدر) دست پدر را قطع نمیکنند، اگر بزهدیده مال را در حرز مخصوص به خود نگذارد، سرقت، حدی نیست و یا در مبحث کلاهبرداری اگر بزهدیده برخلاف واقع بودن اظهارات کلاهبردار علم داشته است کلاهبرداری مصداق پیدا نمیکند و عنصر فریب باید موجود باشد.
4امام خمینی(ره) میفرماید به فرضی که نزد حاکم اقامه بینه شود بر سرقت شخصی، یا خود آن شخص نزد حاکم اقرار کند و یا حاکم خودش یقین به سرقت او پیدا کند لیکن هنوز صاحب مال برای شکایت نزد حاکم نرفته باشد، دست آن سارق قطع نمیشود مگر آنکه صاحب مال تقاضای اجرای سیاست جنایی، بزهدیده، سیاست جنایی در اسلام، اموال و مالکیت حد کند.
احکام و قوانین اسلام در عین اینکه از قاطعیت بالایی برخوردار است معذلک اصولی را در نظر داشته است که متهم هیچگونه تحریکی در ارتکاب بزه نشده باشد و رابطه عاطفی و مالکیت را نیز در نظر داشته است و با رعایت اصول بالا در صورتی بزهکار را مجازات میکند که اصول زیرالف – صاحب مال (بزهدیده) مال را در حرز قرار داده باشد.
دوم اینکه خود بزهدیده مال را در حرز قرار داده باشد لذا اگر مالی به هر نحو بدون اطلاع مالک و بزهدیده در حرز قرار گیرد؛ مثلا کسی مال دیگری را بدزدد و در جایی پنهان کند که بعد از آن استفاده کند و دزد دیگری مال مذکور را که در حرز قرار گرفته سرقت کند، این با آنکه سرقت از حرز واقع شده است اما حد ندارد زیرا که مالک برای حفظ از دستبرد، مالش را در حرز قرار نداده است.