چکیده:
دیدگاه فقیهان اسلام در مالکیت بر اصل موقوفه متفاوت است. آیا واقف مالک است؟ یا موقوف علیهم؟ یا خدای متعال؟ یا تفصیل بین وقف خاص که موقوف علیهم باشد، و بین وقف عام که خدای متعال باشد؟ یا اینکه اصولا موقوفه مالک لازم ندارد؛ بلکه شخصیتی حقوقی است که اصل و فرعی و اساس نامه ای به نام موقوفه دارد و متولی، ناظر، قاضی، قانون و سرانجام ولی فقیه متکفل حفظ و ارتقای منافع این شخصیت حقوقی در جامعه هستند؟ بحث در این موضوع نگاه تمام طرف های درگیر در مساله وقف را اصلاح می کند و تغییر نگاه به اصلاح نهاد وقف می انجامد. فرضیه تحقیق این است که: «توجه به شخصیت حقوقی موقوفه همراه با الگوی ارائه شده در سیره امیر مومنان حضرت علی که تغییر موقوفه را به هنگام کاهش منافع در وقف نامه شرط می کند، راه اصلاح نهاد وقف را فراهم می کند». روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که چنین نهادی ظرفیت معنویت، رشد عادلانه، و بهره وری را درون جامعه اسلامی افزایش می دهد.
There exists a difference of opinion between the jurists with regards to ownership of
the asset which has become subject of ‘waqf’ [mauquf]. Is the benefactor or owner
of the asset [waqif]، the owner? Or are the beneficiaries [mauquf alayhim]، the
owners? Or is Allah [SWT]، the owner? Or is there a difference in rulings between
private waqf and public waqf، such that in the former the beneficiaries are the
owners while in latter Allah [SWT] is? Or the asset put to waqf does not need an
owner at all and is an artificial legal person، which has principle and corollary
elements and has a law named mauqofa and a trustee (mutawalli)، supervisor
(nazer)، judge، law and ultimately the ‘waliy-e-faqih’ [Jurist who is in Authority] is
responsible for protection and promotion of benefits of this legal person in the
society? Discussion regarding this topic rectifies the view of all parties involved in
matters of waqf. Such a modification will result in reformation of the institution of
waqf. The hypothesis of this research is that: “Considering the legal personality of
the asset put for waqf، along with the model presented in Imam Ali’s (AS) practice،
which adds a condition of change in mauqufa whenever the benefits in the waqf
deed [waqf namay] decrease، will provide a route for reformation of the institution
of waqf.” The research method is descriptive-analytic. The results show that such
an institution will increase the capacity of spirituality، a just growth and efficiency
inside an Islamic society.
خلاصه ماشینی:
com قدمه شکی نیست هنگامی که وقف منعقد شود دیگر واقف نمیتواند از منافعموقوفه*بهرهبرداری کند و تمام این منافع به موقوف علیهم منتقل میشود؛اما دیدگاه فقیهاناسلام در مالکیت براصل موقوفه متفاوت است.
به نظر اهل سنت،در مسجد مالکیت از آن خداوند متعال است(علیش مالکی،1299،ج 4،ص 78)و در غیر مسجد برخی از فقیهان عامه مانند ابو حنیفه که وقف را ذاتا جایزمیداند(کاسانی،1418،ص 283)،مالکیه(علیش مالکی،1299،ج 4،ص 77)،امام احمدحنبل به قولی و قول حکایت شده از شافعی(ابن قدامه،1405،ج 5،ص 349)،به قولنخست باور دارند؛یعنی عین موقوفه حبس و در ملک واقف باقی میماند؛زیرا ظاهر از&%03802SQEG038G% لزوم حبس عین*با انتقال آن به دیگری منافات دارد،پس فقط منافع مال است که بهموقوف علیهم میرسد.
بنابراین موقوفه شخیصتی حقوقی است که ذمهای دارد و با شرط واقف که به هنگاممصلحت و ضرورت متولی اجازه تبدیل را داشته باشد این ذمه مالک مال سیالی میشود کهتا هنگام دوامش میتواند در خدمت موقوف علیهم باشد؛به عبارت دیگر،وقف نیز مانندبنیادهای خیریهای که امروزه در برخی کشورهای جهان مانند:آلمان،سوئیس و برزیل(*).
با توجه به اینکه زوال مالکیت واقف قطعی است به اجماع و ادلۀ دیگر و باتوجه به ضعف ادلۀ اقوال دوم(مالکیت موقوف علیهم)،سوم(مالکیت خداوند متعال)وچهارم(تفصیل در موقوفات خاصه و عامه)و با توجه به اینکه قوام وقف به حبس است نهبه مالکیت و اصل عملی عدم انتقال به هیچ کس(با فرض قطعیت انتقال از واقف)،به نظرمیرسد قول پنجم که موقوفه مالک لازم ندارد اثبات میشود.