چکیده:
: این مقاله میکوشد تا نسبت دین و الهیات را با دنیای جدید و مدرنیته بررسی کند. دکارت، بیکن و کانت اولین کسانیاند که از چالشهای دین و اقتضائات عصر نوین سخن گفتهاند. اینکه آیا عقل با ایمان
یا سنت با تجدد یا دین با دنیا سازگار است یا نه، دست کم از آغاز قرن هفدهم به مسئلهای بنیادی تبدیل شده است؛ از نظر شلایر ماخر دین صرفا امری اخلاقی نیست بلکه تجربهای اسرارآمیز و ابطالناپذیر
است و عقل از ایمان جدا است، کارل بارت تأکید کرده که سخن از خدا از جنس و سنخ گزاره نیست بلکه یک واقعه و رخداد است. راینهولد نایبور در سنت نوارتدوکسی نشان داده که عقل و ایمان دو بستر
متمایز و منفک از هم هستند. برخی اگزیستانسیالیستها مثل رودلف بولتمان و پل تیلیخ کوشیدند از کتاب مقدس اسطوره زدایی کنند و نشان دهند که گزارههای مربوط به خدا همه نمادین و سمبلیکاند.
هانس کونگ موضعی انتقادی ـ تاریخی دارد و فراتر از موضع کاتولیکی خود به نوعی پلورالیسم دینی معتقد است. به نظر وی دین رهیافتی معنوی در دنیای پست مدرن است و هر نوع دینی از جمله مسیحیت
باید به انسانیت انسان توجه کند.
خلاصه ماشینی:
"توجه به اندیشههای برخی از پیشگامان این مکتب و نیز کسانی که در بسط و شکوفایی آن سهم اساسی داشتند، خالی از لطف و فایده نیست: دزیره جوزف مرسیه26 (1851ـ 1926م) از بنیانگذاران مکتب تومایی نو، از انزوای آیین کاتولیک و دوره آن از تحولات دنیای جدید احساس خطر میکند و از کاتولیکها میخواهد که برای رسیدن به حقیقت، به پژوهش علمی روی آورند و امیدوار است که علم و دین با تکیه بر فلسفه سنتی کلیسا بتوانند با هم سازگاری پیدا کنند.
اما برخی نیز معتقدند که نباید این مکتب را صرفا نوعی بازگشت به اندیشه قرون وسطایی دانست؛ زیرا مفاهیم و مقولات آن به گونهای بسط یافتهاند که میتوان براساس آنها در باب مسائل معاصر به شیوه جدید بحث کرد (جان مک کواری، 1378، ص 429).
هانس کونگ در بیشتر آثاری که درباره کلیسا و مسیحیت نوشته است، با استفاده از روش نقد تاریخی کوشیده است تا با اسطورهزدایی و تأویل و تفسیر آموزههای سنتی آیین کاتولیک، پیام اصلی مسیح را با زندگی دوره مدرن سازگار کند.
3. رهایی و احیای آیین کاتولیک سنتی و رسیدن به نوعی کاتولیک واقعی: هانس کونگ بهرغم همه انتقادهایی که به کلیسای کاتولیک دارد، آن را یکسره نفی نمیکند و نقاط مثبت و خدماتی را که این کلیسا به مسیحیت کرده است، متذکر میشود (مقدمه کتاب: Hans, 2001)، و خواستار بازگشت به سرچشمههای اصیل این دین است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که از دیدگاه هانس کونگ مسیحی بودن و پیرو دیگر ادیان بودن عملا تفاوتی ندارد؛ زیرا آنچه اهمیت دارد این است که انسانها در عمل انسانی رفتار کنند و انسان واقعی باشند."