چکیده:
هدف:علومشناختی با ایجاد زمینه برای همراهی علم و فلسفه،نظریههای مفهومی و تجربی قابل دفاعی از ذهن بهدست داده است.در این مقاله،تحولات روششناختی علومشناختی و پیامدهای آن در روششناسی پژوهشهای تربیتی بررسی میشود.روش:برای بررسی موضوع از روش استنتاجی استفاده شده است.یافتهها:نتایج نشان میدهد که باوجود تنوع روششناسیها در مطالعهء ذهن(از قبیل تحلیل مفهومی،رویکرد محاسباتی،ماتریالیسم روش- شناختی و شبیهسازی)،تمایز دقیقی بین علم و فلسفه وجود ندارد.بنابراین،دستکم در دو بعد میتوان پیوند این دو حوزه را تصریح کرد:یکی مفروضات فلسفی حاکم بر روشهای علمی و دیگری تجربی بودن فلسفه.نتیجهگیری:بدین بیت نوآوری علومشناختی در پژوهشهای تربیتی از جهت روششناسی این خواهد بود که مرز پژوهش فلسفی و علمی را در پژوهشهای تربیتی از جهت روششناسی این خواهد بود که مرز پژوهش فلسفی و علمی را در تربیت فروریخته و پژوهش فلسفی تربیت را در امتداد پژوهش در علم تربیت قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"پرسش ایناست که دانش ذهن چگونه باید پیگیری شود تا نتایج بهتری بهدست آید؟ در این راستا،پرسش اساس مقالهء حاضر ایناست که آیا پژوهش تربیتی با پیروی از منطق پژوهشهای علمی-تجربی در اردوگاه علم باقی خواند ماند یا اینکه آیا اساسا میتوان در مورد موضوعات تربیتی به شیوهء فلسفی پژوهش کرد؟در این صورت چگونگی تعامل دو مؤلفهء«تربیت به مثابه فلسفه»و«تربیت» به مثابه علم»نیازمند بررسی است.
بدینترتیب،ابتدا دربارهء سیر تحول روششناسی در مطالعهء ذهن بحث میشود و سپس رویکردهای جدید مورد بررسی قرار گرفته و در پایان،با بررسی دلالتهای روششناسی علومشناختی،امکان و رهیافی برای همراهی علم و فلسفه در عرصهء پژوهشهای تربیتی جستوجو میشود.
بههرحال،فودور ضمن مخالفت با رویکرد رایلی-ویتگنشتاینی،بدیلی برای آن ارائه داد که از جهت روششناختی پرسشهایی را برانگیخت؛برای مثال شبیهسازی در تبیین رفتار انسان چه نقشی دارد؟آیا شبیهسازی نتایجی بهدست میدهد که در برخی فرآیندها،شناختی کاملا متفاوت از آن چیزی است که در مورد انسان رخ میدهد؟ «چهموقع شبیهسازی رفتار یک موجود زنده توسط ماشین یک تبیین محسوب میشود؟پیشنهاد من ایناست که پرسش باید بهعنوان سؤالی خاص مورد ملاحظه قرار گیرد؛بهاین صورت که تحت چه شرایطی توانایی یک نظریه در تبیین دادههای مشاهدهای آنرا حقیقی میسازد؟درهردو مورد، پاسخ نیازمند ایناست که امور واقع پیشبینی شده توسط نظریه صحیح بوده و به واسطهء نظریهء موجود،اظهارات،موجودیت و فرآیند نظریه اثبات شده باشند.
این دیدگاه علاوهبراینکه راهی برای جستوجوی نظریههای قابل دفاع تجربی و مفهومی از ذهن(خارج از چهارچوب رایل- وینگنشتاینی)فراهم میآورد،در دیگری بهسوی کاربرد شبیهسازی و هوش مصنوعی باز میکند(کروی،2002)."