چکیده:
در فقه امامیه، مشهور فقهاء بر این عقیده اند که پزشک، ضامن زیان هایی است که در جریان معالجه به بیمار وارد می شود هر چند با رضایت بیمار به معالجه او پرداخته و مرتکب تقصیر نشود؛ مگر اینکه پیش از معالجه از بیمار برائت اخذ نماید. شهرت این دیدگاه به حدی است که مواد 319 و 322 ق. م. ا. ، از آن اقتباس شده است. در این مقاله به نقد ادله مشهور پرداخته و نتیجه می گیریم: اولا، مسئولیت بدون تقصیر پزشک و لزوم اخذ برائت برای رفع عدم آن بر بنیانی محکم استوار نیست؛ ثانیا، بر فرض پذیرش ادله مشهور و اعتقاد به لزوم اخذ برائت، منظور فقهاء از «اخذ برائت»، همان «رضایت» [با شرایط آن از جمله اطلاع رسانی به بیمار] در حقوق موضوعه است. نه «شرط عدم مسئولیت». در واقع نزاع بین مشهور و غیر مشهور فقهاء، صغروی است؛ مشهور و غیر مشهور پذیرفته اند که هرگاه رضایت بیمار به زیان ناشی از معالجه احراز شود، پزشک غیر مقصر مسئول نیست؛ اما در اینکه از رضایت به معالجه می توان رضایت به زیان ناشی از آن را، احراز کرد، اختلاف دارند. در فرض «اخذ برائت» مشهور و غیر مشهور رضایت بیمار به زیان ناشی از معالجه را محرز دانسته، پزشک را مسئول نمی دانند.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله به نقد ادله مشهور پرداخته و نتيجه مي گيريم :اولا، مسئوليت بدون تقصير پزشک و لزوم اخذ برائت براي رفع عدم آن بر بنياني محکم استوار نيست ؛ ثانيا، بر فرض پذيرش ادله مشهورو اعتقاد به لزوم اخذ برائت ، منظور فقهاء از«اخذ برائت »، همان «رضايت » [با شرايط آن از جمله اطلاع رساني به بيمار] در حقوق موضوعه است .
٢. به عنوان نمونه يکي از طرفداران نظريه مشهور که قائل به مسئوليت نوعي پزشک در فرض عدم اخذ برائت هستند ودر فرض اخذ برائت او را ضامن نميدانند مي توان صاحب رياض را نام برد، (سيد علي طباطبايي، رياض المسائل ، ج ٢، ص ٥٣٣)؛ و از طرفداران نظريه غير مشهور مي توان مقدس اردبيلي را نام برد، (مقدس اردبيلي ، ١٤١٦،ج ١٤، ص ٢٣٠)؛ حتي برخي بر اين امر ادعاي اجماع کرده اند (حسيني عاملي، مفتاح ، ص ٢٧٢؛ نجفي، ١٤٠٤ه.
از بين معاصرين نيز برخي از فقها براي رفع ضمان به آن استناد کرده اند، از جمله : حسيني شيرازي ، الفقه ، ج ٩٠، ص ٧٧؛ موسوي بجنوردي ، مسئوليت مدني و کيفري پزشک ، ص ٤١؛ ناصر مکارم شيرازي ، المسائل المستحدثه في الطب ، ص ٤٧؛ فقيه اخير اگرچه امکان استناد به احسان را در اين مورد مطرح مي کند ولي در نهايت به دليل عدم صدق احسان به خاطر عدم تحقق علاج و تلف بيمار، آن را رد مي نمايد.