چکیده:
ظاهرگرایی و جمود و تحجر، سابقهای دیرین در تاریخ تفکر اسلامی دارد. این جریان فکری در دورانهای مختلف با فراز و نشیب زیادی روبهرو شده است. قرن چهارم یکی از دورانهای بسیار شگفت در تاریخ تمدن اسلامی است و از بالندگی و شکوه فرهنگی و تمدنی برخوردار است، ولی جریان ظاهرگرایی در بغداد توسط بربهاری با اقدامات تکفیری و خشونتآمیز در پی انحراف در این جنبش بود. این مقاله در پی تبیین دیدگاهها و عملکرد افراطی خلف بربهاری است.
خلاصه ماشینی:
"( چکیده کلید واژگان: ( مقدمه اندیشه احمد بنحنبل پس از وی چندان دوام نیاورد و پس از مدتی فراموش شد؛ زیرا این مکتب ماهیت آموزههای اسلامی را نادیده گرفته بود، اما در قرن چهارم چهرهای به نام بربهاری 1 قرائتی نو از مکتب حنبلی عرضه کرد که در تاریخ این مکتب سابقه نداشت و نخستین نشانههای فتنهای به نام سلفیگری بود که ابنتیمیه در قرن هفتم آن را نظریهپردازی کرد و در قرن دوازدهم، محمد بنعبدالوهاب و استعمار نو آن را به کار گرفتند؛ جریانی که متأسفانه توانسته است در سایه قرائتی خشن و تنگنظرانه از دین همراه با نوعی عملگرایی خطرناک، از یکسو با گسترش خشونت و ناامنی، بذر بدگمانی به اسلام و مسلمانان را در جهان بیفشاند و بهانهها و دستمایههای لازم را برای تبلیغات استکبار جهانی بر ضد امت اسلامی فراهم آورد و از سوی دیگر، با تکفیر مسلمانان، اختلاف میان مذاهب را تشدید کرده و کژاندیشانه در آتش تفرقه دمید.
در سال 321ق ابنمقله، وزیر «القاهر بالله» 2 در صدد دستگیری او بر آمد، اما او پنهان شد و ابنمقله در عوض عده زیادی از یاران و اطرافیان نزدیک او را دستگیر و روانه بصره کرد، تا اینکه ابنمقله، مغضوب خلیفه عباسی القاهر بالله گردید و او را از وزارت خلع کرد و خانه او را آتش زد و در پی آن بربهاری دوباره به فعالیت خود ادامه داد."