چکیده:
جایگاه بصیرت دینی در عبور از فتنه ها، مساله ای مهم است که در کتاب و سنت، مورد توجه جدی قرار گرفته است. بصیرت به مفهوم روشن اندیشی و فهم همه جانبه و حقیقت یابی و خصیصه ای الهی و پیامبرانه است، و معیاری است روشن بر گذر از فتنه و حادثه های انحراف گر تاریخی، که در متون شریعت، به عنوان تکلیف پیامبر(ص) به پیروانش معرفی گردیده. چشم باطن است و نیرویی باطنی و قدسی است که فضای تاریکی را در برابر دارنده اش باقی نمی نهد. نیاز اساسی حرکت استکمالی انسان الهی است. دارای فواید و نتایج گرانسنگی است، نظیر شناخت دام ها و فتنه ها، عبرت یابی از تاریخ، عمل قاعده مند و رهایی آخرین حقیقت یابی، که در زمان فتنه، یعنی مصائب سخت و دشوار و تنگناها که همه امتحانی الهی اند و درصورت ندانستن آن امتحان ها. کژی می زایند و کاستی می آفرینند. یک ضرورت همه جانبه است، مفاهیم فتنه گوناگون هستند که قدر جامع آنها گداخته شدن است که همه حوادث، بلاها، نعمت ها و... نوعی گداخته شدن را در مفهوم خود دارند که اگر آنها را نشناسی و از بصیرت دینی، بهره ای نبرده باشی، به نابودی و طغیان و سرکشی و گمراهی خواهی رسید. روزگار بشر با فتنه ها درآمیخته، همه پیامبران در معرض فتنه ها بودند که با بصیرتی والا از آن عبور کردند. فتنه، شبهه می زاید و فسـاد می آفرینـد؛ کلیت اجتماع را در هم می شکند و فتنه گر و در معرض فتنه، هر دو را نابود می سازد، معیارهای حق و باطل و عزت و ذلت را به هم می ریزد و فضا را مه آلود و غبار اندود می کند. بصیرت، عامل رهایی از دام فتنه است.
شاخص های بصیرت، عبارتند از: شناخت حق و تعارض با باطل، عمل براساس یقین، قاطعیت و جسارت در برخورد با حوادث و فتنه ها، والا بودن افق دید، تبعیت از امام و رهبر هوشیار جامعه ی اسلامی، که در واقع، جامعه باید به چنین بصیرتی برای استکمال و قرب به خدا و حقیقت یابی و تعارض با باطل دست بیابد.
خلاصه ماشینی:
"دینداری مطلوب به چهار قلمرو مهم مربوط میشود: 1)معرفت دینی،که تعالیم و آموزههای دین را دربر میگیرد(دانش دینی)؛2)احساس دینی،که پیوند عاطفی دیندار و ارکان دین را میسازد(گرایشدینی)؛3)مهارت دینی،که شامل نحوهی کاربست تعالیم و آموزهها در زندگیمیشود؛ 4)بصیرت(بینش)دینی که در تعامل معرفت،احساس و مهارت به شخص دیندار این توان را میدهد که در رویارویی با رویدادهای پیچیده،با تحلیلیصحیح از مسائل،راه درست را بشناسد و تشخیص دهد.
انتقاداتی که مخالفانعقلگرایی حداکثری مطرح نمودهاند از این قبیل است که: 1)همهی دینداران نمیتوانند چنین التزامی را عملی سازند،چراکه بسیاریاز آنها از عوام مردم میباشند نه متخصص در علم الهیات؛ 2)عقلگرای حداکثری در اثبات اعتقادات خود آنچنان که جمیع عقلابپذیرند،دچار چالش است،چراکه عقلگرایان در برخی مبانی و اصول پایه،حتی در علم منطق نیز اختلافنظر دارند؛ 3)پیشفرض مهمی در عقلگرایی حداکثری نهفته است و آن این که عقلقوهای بیطرف است و میتوان آن را به طور خالص و بدون دخالت پیشداوری-ها به کار برد،اما عدهای از منتقدین این نظریه معتقدند عقل انسان فارغ ازجهانبینیهای مختلف کار نمیکند و تحت تأثیر آنها قرار میگیرد(ر ج:پترسون، 1376،72-78).
شکی نیست که در طول تاریخ همواره انسانها مجذوب این دو ملاکبودهاند،اما اگر فقط بخواهیم از حیث عقلی این ملاکها را مورد سنجش وارزیابی قرار دهیم،شکی نیست که نمیتوان میان کرامت و صدق مدعا ارتباطمنطقی پیدا کرد،زیرا از نظر علم منطق،به تنهایی،اگر کسی مدعی شود مجموعزوایای داخلی مثلث 180 درجه است و برای اثبات ادعای خویش کوه دماوندرا جابهجا نماید کاری از پیش نبرده،زیرا از نظر عقلی و منطقی صرف،برایاثبات مدعای ریاضی باید برهان ریاضی آورده و آن جابهجایی دلیل اینمدعاست که آن شخص قدرت و استعداد خاصی دارد که عموم از آن بینصیباند،نه این مدعا که مجموع زوایای مثلث 180 درجه است(ر ج:ملکیان،1385،45-46)."