خلاصه ماشینی:
"خنده نامه خواب حسابدار احمد عیساییخوش از چارچوب گزارشگری گذشتمهوا بس تازه بود،ردپای همهی استانداردها بودهمهچیز مطلوب بود،تأییدیهها مثبت بود،خنکای صبحگاهی منها برنمیداشت،همهچیز جمع بودساختمان دل استهلاک نداشتاصول،مفاهیم و مفروضاتدر دامن دشتهای سبز حساب غوطه میخوردندهمهچیز موزون بودسرمایه فقط اهدایی وسود،سالها انباشتهبین مالکین و مدیران جدایی نبودنمنم باران بر صورت خیس بدهکاران مینشست،منظرهای بس شگرفو بستانکاران شرمسار از بستانکاریاز ورای آیندهای امیدبخش و نورانیذخیرهای در کار نبودخورشید آنچنان میتابیدکه هیچ سایهای یارای مقاومت نداشتهمهچیز شفاف بودنظارت مرده بود،کنترل رفته بود،جرم را سوزانده بودندو تقلب مغلوب بود....
هر دفعه حسابدار نمیتوانست به توپضربه بزند یا توپ را به دریاچه میانداخت نعرهمیزد: "لعنتیها،همه میرن جهنم،گم شد.
" حسابدار که ایمانش سست بود با کشیش لج کردو اینبار قویترین ضربهاش را به توپ زد و آن رابه اعماق جنگل انداخت.
حسابدار اینبار با خشمجیغ زد"لعنتیها همه میرن جهنم،گم شد.
اینبار صدایی پرطنین و پژواکین از بهشت بهگوش میرسد"لعنتیها،همه میرن جهنم،گمشد."