چکیده:
این مقاله بر پایه گزارشهایی که ابنجوزی، مورخ، فقیه و واعظ بزرگ حنبلی در
آثار متعدد خود آورده است ـ و از این حیث در میان دانشمندان اسلامی بینظیر
میباشد ـ تصویری نسبتا روشن از اوضاع دینی، فرهنگی و اجتماعی خلافت
عباسیان در سده ششم قمری در بغداد به دست میدهد. ابنجوزی که تقریبا
سراسر سده ششم را در بغداد سپری کرده، گزارشهای باارزشی را ارائه میکند،
زیرا وی از نزدیک یا شاهد رویدادهای گوناگون روزگار شش تن از خلفای عباسی
بوده و یا خود در آن رویدادها سهم و نقش داشته است؛ هرچند که خواننده
صاحبنظر ـ با توجه به شناختی که از شخصیت دینی، علمی و سیاسی وی در
همین مقاله به دست میآورد ـ نباید از القائات فرقهای او غافل بماند.
خلاصه ماشینی:
"(11) آنچه ابن جوزی در مشیخة و وفیات المنتظم در باب مشایخ و استادان خود آوردهاست، تصویر نسبتا روشنی از آموختههای او به دست میدهد و با توجه به تاریخ درگذشت استادانش معلوم میشود که وی در دوران کودکی و نوجوانی در مجالس درس بسیاری از بزرگان علم و ادب حضور یافته و از آنان در علوم متداول زمان اجازه کتبی یا شفاهی اخذ کرده است.
(40) ابن جوزی به عنوان مسلمانی دانشمند و مورخ روزگار خود تقریبا معاصر و شاهد دو دوره از این جنگها بوده است: دوره فتوحات صلیبیان یعنی تصرف بخش بزرگی از شام و تشکیل امارتنشینهای لاتینی در شهرهای بیتالمقدس، انطاکیه، طرابلس و رها (اورفا)، و دوره واکنش مسلمانان در مقابل صلیبیان به سر کردگی سرداران رشید جامعه اسلامی چون عمادالدین زنگی، نورالدین زنگی و سپس صلاح الدین ایوبی و باز پسگیری بیت المقدس و دیگر شهرهای مهم که تقریبا خودجوش و بیارتباط با مرکز خلافت تحقق یافت.
(63) در دو مورد چنانکه خود میگوید خلیفه مسئولیتی به وی میسپارد: نخست اینکه در 569ق که همه وعاظ جز سه تن از تشکیل مجالس ممنوع میشوند، وی به عنوان تنها خطیب حنبلیان بغداد تعیین میگردد،(64) اما این سمت را نمیتوان مقامی رسمی و دولتی شمرد، زیرا منشأ آن بیشتر قبول عامی بوده که وی نزد هممذهبان خود داشته است؛ مورد دیگر اینکه در 571ق به پیشنهاد صاحب المخزن و فرمان خلیفه به عنوان مسئول مبارزه با بدعتها (تفتیش عقاید) برگزیده میشود،(65) که این سمت نیز به نظر میرسد بیش از آنکه جنبه حکومتی داشته باشد، دارای صبغه مذهبی بوده و با توجه به تعصبی که ابن جوزی نسبت به اهل بدعت داشته، و در آثارش به ویژه تلبیس ابلیس و صیدالخاطر تجلی یافته،(66) احتمالا وی شرعا خود را مکلف به پذیرفتن این شغل میدانسته است."