چکیده:
مورخان بسیاری، پیدرپی به موضوع شورش عباسیان به عنوان یکی از
برجستهترین ماجراهای تاریخ صدر اسلام پرداختهاند.(1) با اینهمه، هنوز
پاسخهای قانع کنندهای به بسیاری از پرسشهای مربوط به این موضوع داده نشده
است و همچنان برگههای ناگشوده از این تاریخ پرحادثه، پیشروی محققان و
پژوهشگران قرار دارد.
در این مقاله، با معرفی یکی از بزرگترین مبلغان این نهضت، بکیربنماهان،
سعی شده است نقش رهبری وی در هدایت نهضت، ابتدا در کوفه و سپس در
خراسان بهطور دقیقتری مورد توجه قرار گیرد و سیر وقایع در پرتو اطلاعاتی که
منابع حول محور رهبری و نقش ویژه او به دست دادهاند (با تأکید بر کهنترین منابع
و مآخذ موجود)، پیشروی خوانندگان قرار گیرد. البته لازم به توضیح است که با
مطالعه سرگذشت و نقش برگزیدگان و چهرههای برجسته و به اصطلاح قهرمانان
داستان، هرگز نمیتوان به نموداری درست و علمی از یک جنبش دست یافت،
بلکهبیشترهوادارانفرودستیکنهضتهستند که ضمن ایفای نقش اصلی، ماهیت
و مسیر کلی قیام را رقم میزنند. و متأسفانه منابع کهن و تاریخنگاری سنتی همواره
از بازشناسی انبوه فرودستان تن زده و تنها به بزرگان کم شمار پرداختهاند. با وجود
این، نگارنده قصد تبیین ماهیت قیام و بررسی، ابعاد مختلف آن را ندارد، بلکه درپی
ارائه برخی نکات ارزشمندی است که تعقیب زندگی سیاسی بکیر بهدست میدهد.
با این امید که این تحقیق زمینه و تمهیدی باشد برای بررسی و پژوهشی جدیتر.
خلاصه ماشینی:
"چنانکه در جریان دیدار نخست که مؤلف اخبارالدولة العباسیه به تفصیل به آن پرداخته، محمدبنعلی به بکیر سفارش کرد که دعوت را از خراسان آغاز کند و تا به جرجان نرسیده امر خود را فاش نسازد و دعوت زیر عنوان کلی «الرضا من آل محمد» صورت گیرد و درباره فرد خاصی صحبت نشود.
(23) دعوت عباسی در خراسان بکیر پس از بازگشت از شام و ملاقات با سالم و یارانش در کوفه و تسلیم نامه و پیام محمدبنعلی به آنان به همراه سعیدالحرسی، به سوی خراسان حرکت کرد و امر دعوت را در آنجا بنیان نهاد.
(27) براساس روایتی در اخبار الدولة العباسیه، نفوذ بکیر بدانجا رسیده بود که محمدبنعلی رأی و نظر او را بر سالمبنبجیر مقدم داشته رأی او را تأیید کرد: سالم که پیش از بکیر، رهبر شیعیان کوفه بود و بکیر در آغاز کار به عنوان نامهرسان و پیک او با محمدبنعلی آشنا شده بود، خواهان انتشار دعوت میان اهل شام بود.
همچنین نامهای از سویمحمدبنعلی به اهل خراسان در کتاب ثبت شده است و از آنجا که بر تعظیم بکیر و دعوت هواداران به اطاعت و فرمانبرداری از او آشکارا تأکید شده است، به نظر میرسد به ماجرای نافرمانی خراسانیان و تحقیر و انکار بکیر از جانب آنان که در منابع پیشین به آن اشاره شده، مربوط باشد.
(41) حمدالله مستوفی، به اشتباه نام بکیر را نیز در زمره کسانی ذکر کرده است که دست و پایشان بریده شد!(42) بکیر در دومین بیعت همگانی، هزینه تبلیغات و نیاز مالی محمدبنعلی را جهت نشر دعوت مطرح کرد و از شیعیان و هواداران خواست تا همچنانکه جان خود را در این راه نهادهاند، با اموال خود نیز امر دعوت را پشتیبانی کنند."